این رمان که در ژانر های عاشقانه،اجتماعی قرار دارد توسط ( حوا ) در 676 صفحه نوشته شده است و امروز برای شما عزیزان بر روی سایت ( رمان سه ) برای دانلود قرار داده شده است.
قسمتی از رمان :
یک خوشی خاصی زیر پوستش دویید. کنار تکین ایستاد،قدش تا زیر شونه ی
تکین بود. تیپ سورمه ای برای تکین انتخاب کرد و تکین از طبقه ی بالا برای
لیانا یک ست کامل لباس انتخاب کرد. همونجا لباس عوض کردن و برگ شتن
سمت محضر. تکین به قدری تند میرفت که لیانا جرات ندا شت چشمش رو
این رمان که در ژانر های عاشقانه،اجتماعی قرار دارد توسط ( ارام رضایی) در 721 صفحه نوشته شده و امروز برای شما عزیزان بر روی سایت ( رمان سه ) برای دانلود قرار داده شده است.
قسمتی از رمان :
ماهان برگشت یه نگاه به من و تقلا کردنم کرد و گفت: چرا همچین می کنی؟ میگم بیا بریم
برقصیم. مثل پیرزنا اینجا نشستی ملت و با چشمهات میخوری که چی ؟؟؟
من: ماهان ول کن حوصله ندارم. با تو برقصم یکی یکی سر و کله مگس ها پیدا میشه. بابام خوشش
نمیاد با پسرای غریبه برقصم.
ماهان ابرو هاشو انداخت بالا و گفت: با غریبه نرقص با من برقصی. آنا پا نشی میرم اجازه اتو از عمو
مسعود می گیر ما.
این رمان که در ژانر های عاشقانه،اجتماعی قرار دارد توسط ( shazde koochool ) در 304 صفحه نوشته شده است و امروز برای شما عزیزان بر روی سایت ( رمان سه ) برای دانلود قرار داده شده است.
قسمتی از رمان :
کیفمو چنگ میزنم و بی نگاه به اون دوتایی که مثه من میخوان آیندشونو به گند بکشونن طرف در میرم که تو لحظه
آخر آهو با اون تاپ دوبندش تو اون هوای سرد پاییزی دم در بازومو میچسبه و من تو نور کمرنگ چراغای حبابی
حیاط قطره اشکاشو میبینم که چطور راهی گونه های خوش تراشش میشن ، سرش به سینم میچسبه و میناله که...
- آمین من آینده دیگه ای ندارم ، سالار نذاشت که داشته باشم ، تا کی بشینم به امید سالاری که میدونم هیچ وقت
دیگه برنمیگرده ، آمین این مرد با همه چی من میسازه
این رمان که در ژانر های عاشقانه،اجتماعی قرار دارد توسط ( رهایش ) در 1030 صفحه نوشته شده است و امروز برای شما عزیزان بر روی سایت ( رمان سه ) برای دانلود قرار داده شده است.
قسمتی از رمان :
از اتاق رفت بیرون و طبق معمول هر وقت که عصبانی می شد در رو کوبید به هم! واسه یه روز کاری سخت، با کلی
عمل جراحی خارج از برنامه و گرسنگی شدید و معده درد این یکی دیگه واقعاً زیادی بود!
آرزو به دل موندم یه بار این دختر رو ببینم و بدون دلخوری و توپیدن و حاضرجوابی از اتاقم بره بیرون! پوفی کشیدم،از
پشت میزم رفتم بیرون، روپوشمو با کت و پالتوم عوض کردم و راه افتادم سمت مطب. بعد مطب باید بر می گشتم
بیمارستان و موردهای جراحیم رو چکآب می کردم.
این رمان که در ژانر های عاشقانه،اجتماعی قرار دارد توسط ( منا معیری) در 1144 صفحه نوشته شده است و امروز برای شما عزیزان بر روی سایت ( رمان سه ) برای دانلود قرار داده شده است.
قسمتی از رمان :
چون من خر بودم ... زندگی آروم و قبول نداشتم ،خبر مرگم عاشق شدم .
دسههت کفی شهههره را میان پنجه هایش گرفت: قربونت برم من ... تو نبودی
من دق می کردم شهره ... می مردم .
با پ شت د ست آرام کوبید پ شت کمرش: خودتو لوس نکن.به جای این کارا
زرنگ باش ... یه شوور خوب برای خودت پیدا کن .
دست دور سینه حلقه کرد و از زیر سایبان توالت نگاهی به آسمان انداخت.
از این ق سمت که نگاه می کرد هیچ ستاره ای پیدا نبود: آ سمون من یه دونه
این رمان که در ژانر های عاشقانه،اجتماعی قرار دارد توسط ( مهسازهیری) در 625 صفحه نوشته شده است و امروز برای شما عزیزان بر روی سایت ( رمان سه ) برای دانلود قرار داده شده است.
قسمتی از رمان :
دختره ی دیوونه! با تعجه از جلوی در عقه کشیدم که رد بشه. حداقل کاری
کرده بودم که برنامه اش رو عوب نکنه... هرچند که برام اهمیتی نداشررت.
بدون اینکه پشت سرش رو نگاه کنه رفت و ببه ها رو سمت کلاسش هدایت
کرد. به طرف کلاس خودم رفتم. احتمالاً باید برای هنرجوم چند دقیقه جبرانی
میذاشتم.
این رمان که در ژانر های عاشقانه،اجتماعی قرار دارد توسط ( تسنیم ) در 645 صفحه نوشته شده است و امروز برای شما عزیزان بر روی سایت ( رمان سه ) برای دانلود قرار داده شده است.
قسمتی از رمان :
شنیدن این حرفها از دهان سینای خونسرد بی اعتنا خوبی داشت...
چیزی نمیگفتم ... جرعه ی اخر چایم را هم سااینا نوشید... پول میز را
حساب کرد...از انموقع به بعد انتظارش را نداشتم... انگار جنتلمن شده
بود... قدم زنان که سمت ماشین میرفتیم: شما چرا ازدواج نمیکنید ؟ سنتون
کم کم داره زیاد میشه ها ؟ خندیدم... شیرنتم گل کرده بود... :راستی چند
سالتونه ؟
این رمان که در ژانر های عاشقانه،اجتماعی قرار دارد توسط ( ریما ) در 337 صفحه نوشته شده است و امروز برای شما عزیزان بر روی سایت ( رمان سه ) برای دانلود قرار داده شده است.
قسمتی از رمان :
من زیاد اهل قهر کردن نبودم، اما تازگی ها شقایق رفتار جالبی نداشت و این باعث می شد نتونم مثل قبل از کنار
شوخی هامون بگذرم. شقایق بلند، طوری که من بشنوم گفت:
- اَه، باز خانم قهر کرد دیگه واقعا خیلی بچه ننه بازی درمیاره.
بی توجه به حرف های اون به یلدا، به طرف بالا برگشتم.
از داخل اتوبوس چوب اسکیم رو که پارسال مامان از سوئیس برام آورده بود برداشتم. می دونستم که دوستام هیچ
کدوم تبحر من تو اسکی رو ندارن، برای همین تنها شروع کردم. بچه های کلاس که یک گوشه جمع شده بودن با...
این رمان که در ژانر های عاشقانه،اجتماعی قرار دارد توسط ( P*E*G*A*H ) در 226 صفحه نوشته شده است و امروز برای شما عزیزان بر روی سایت ( رمان سه ) برای دانلود قرار داده شده است.
قسمتی از رمان :
دلم می سوزد، از این همه کنار آمدن های ماهان، از این همه کوتاه آمدن هایش، از این که بد رفتاری هایم را به رویم نمی آورد، از این که هر
بار از بچه بازی هایم چشم می پوشد، دلم می سوزد. برای ماهان، برای خود م! به سمتش می روم و ناشیانه روی پایش می نشینم. جا به جایم می کند. از ترس این که نیفتم دستم را دور گردنش حلقه می کنم، کمرم را بین دستانش می گیرد و با شیطنت نگاهم می کند. سرخ می شوم و سر به زیر می اندازم. نفس داغش به گوشم می خورد، خودم را در آغوشش جمع...
این رمان که در ژانر های عاشقانه،اجتماعی قرار دارد توسط ( شادی داووودی ) در 610 صفحه نوشته شده است و امروز برای شما عزیزان بر روی سایت ( رمان سه ) برای دانلود قرار داده شده است.
قسمتی از رمان :
که سرنوشت منو همینه...انگار همه ی دنیا رو در مصاف جنگ با خودم دیده
بودم و مغلوب شدن در این جنگ برای من امری مسلم بود...پس لازم نبود با
وارد کردن مسائل احساسی که فرجام درستی هم نداشت به این سرنو شت
منحوسی اون رو بیشتر از پیش برای خودم به اثبات برسونم...
