این رمان که در ژانر های عاشقانه،اجتماعی قرار دارد توسط ( mehrsa_m ) در 713 صفحه نوشته شده است و امروز برای شما عزیزان بر روی سایت ( رمان سه ) برای دانلود قرار داده شده است.
قسمتی از رمان :
چشمامو بستم . چند تا نفس عمیق کشیدم . یعنی الان داشتن اونجا چیکار
میکردن ؟ مهبد کنار دختره نشسته ؟ بهش لبخندم میزنه ؟ از همون لبخندایی
که خوشگلش میکنه ؟ احساس کردم یکی داره به قلبم چنگ میزنه .
چند بار توی اتاقم قدم زدم . کاش زودتر هیوا بیاد . میدونستم حرف تو دهن
هیوا بند نمی شه و بدون اینکه ازش بپرسی چه خبر بود خودش تند تند همه ی
اتفاقا رو تعریف میکرد .
ماه بانو از پایین صدام زد . به سمت پله ها رفتم و گفتم :
- بله ماه بانو ؟