این رمان که در ژانر های عاشقانه،اجتماعی قرار دارد توسط ( غزاله بلوچی ) در 176 صفحه نوشته شده است و امروز برای شما عزیزان بر روی سایت ( رمان سه ) برای دانلود قرار داده شده است.
قسمتی از رمان :
خخخخ هنوز لباسای بیرونت رو ندیدی عزیزم
ساعت چنده؟؟؟
به گوشی نگاه کردم خدا جون ساعت هفت و نیمه بدبخت شدم
چطوری برم بیرون هیربد تو رو خدا زود بروووو
خدا رو شکر سریع آماده شد و رفت بیرون منم از قبل آماده بودم برا همین پشت سرش سریع سریع از خونه اومدم بیرون
اخی منو ندید
ولی کلاسم چی استادم جدیده
توی دویست و شش آلبالویی نشستم و تخت گاز به سمت دانشگاه اومدم
جا پارک نبود مجبور شدم توی کوچه ی نزدیک دانشگاه پارکش کنم
بدوبدو خودمو به در کلاس رسوندم
در رو باز کردم و سرمو کمی دخل کلاس بردم ببینم استاد اومده یا نه
بعله اومده نرسیده داره درسم میده
قبل از اینکه بفهمه
فورا خودمو داخل کلاس پرت میکنم و روی صندلی اول جا میگیرم
همین که نشستم استاد روشو سمت ما کرد