این رمان که در ژانر های عاشقانه،اجتماعی قرار دارد توسط ( beste )  در 612 صفحه نوشته شده است و امروز برای شما عزیزان بر روی سایت ( رمان سه ) برای دانلود قرار داده شده است.

قسمتی از رمان :

به دودی که بعد از سیر کردن توی ریه اش حالا با عصبانیت از دماغش بیرون اومده بود نگاهی کردم و کمی جلوی

بینیم با باد زدن راه اکسیژن با ز کردم : من تا نخوام..نه چیزی میبینم..نه میشنوم...احساس هر کس به خودش مربوطه

و نباید این رو از طرف مقابلش هم انتظار داشته باشه..این رو من سالها پیش یاد گرفتم...

گلنار زیر سیگاری سفالی آبی رنگ رو جلوی سیا گذاشت : کینه ای هستی به خدا...

سیا که خاکستر سیگارش رو با انگشت می تکوند سرش رو کمی به اطراف حرکت داد : بیش از اندازه طرفدارشی

 گلنار...