این رمان که در ژانر های اجتماعی،عاشقانه،معمایی قرار دارد توسط ( رویا رضوی)  در 1190 صفحه نوشته شده است و امروز برای شما عزیزان بر روی سایت ( رمان سه ) برای دانلود قرار داده شده است.

قسمتی از رمان :

بالاخره لحظه ایی که منتظرش بودم رسید . تا مرا دید نزدیک و آمد و تقریبا به شیشه چسبید .

چشمانش سرخ سرخ بود و موهایش درهم و برهم . لباس زندان چه برازنده ی تن گند زده اش

بود و من چقدر تلاش می کردم تا نفرت از چشمانم به بیرون فواره نزند . خودش گوشی

رابرداشت و به من هم اشاره کرد همین کار را بکنم . مجالش ندادم و قبل از اینکه حرفی بزند با

صدایی بغض آلود و پر احساس گفتم : - همایون !

پلک هایش را با درد گذاشت روی هم و گفت : - جانم عزیز دلم ؟

 - حرفایی که میزنن حقیقته یا نه ؟