دانلود رمان , رمان عاشقانه , رمان , دانلود رمان عاشقانه , رمان طنز و کل کل , دانلود رمان جدید , داستان عاشقانه , دانلود رمان ایرانی.

يكشنبه, ۳ دی ۱۳۹۶، ۰۲:۲۳ ب.ظ ممص فوریو
دانلود رمان پشت دیوار سنگی

دانلود رمان پشت دیوار سنگی

این رمان که در ژانر های عاشقانه،اجتماعی قرار دارد توسط ( parnia asad )  در 309 صفحه نوشته شده است و امروز برای شما عزیزان بر روی سایت ( رمان سه ) برای دانلود قرار داده شده است.

قسمتی از رمان :

 مهسا تشک وپتوها رو پهن کرده بود وخوابیده بود.ماهم زیپ چادر رو کشیدیم وبه خواب رفتیم...

صبح بانور خورشید که به چشم میتابید بیدار شدم..نگاه به اطرافم انداختم دخترانبودن..شالمو

سرکردم ورفتم بیرون.درحال قدم زدن بودند.رفتم سمتشون

من-صبح بخیر..چرا بیدارم نکردید?

سپیده-صبح توهم بخیر.ماهم خیلی وقت نیست بیدار شدیم

مهسا-صبحانه نخوردیم منتظر توبودیم.بیا بریم صبحانه بخوریم..رفتیم توی چادر وباهم

صبحانمونو خوردیم.مازیار به سپیده زنگ زدوگفت نزدیکن الان میرسن..ماهان هم توی راه بود

وآریا هم گفت که با نیماوآتوسا ودوست آتوسا دارند میان...

ادامه مطلب...
۰۳ دی ۹۶ ، ۱۴:۲۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ممص فوریو
يكشنبه, ۳ دی ۱۳۹۶، ۰۲:۲۲ ب.ظ ممص فوریو
دانلود رمان روز نود و سوم

دانلود رمان روز نود و سوم

این رمان که در ژانر های عاشقانه،اجتماعی قرار دارد توسط ( نیلوفرقائمی فر )  در 243 صفحه نوشته شده است و امروز برای شما عزیزان بر روی سایت ( رمان سه ) برای دانلود قرار داده شده است.

قسمتی از رمان :

 نمیخواستم دستمو بهش جک بزنم تا خودمو کش بدم برای همین رو پنجه ی پام ایستادم تا

خودمو کش دادم به طرفش که دستم به ربدوشام برسه تعادلمو از دست دادم و افتادم تو بغلش و

قبل اینکه بیشتر بیتعادل بشم با یه دستش کمرمو در برگرفت....وسر بلند کردم دیدم بهم پیروز

مندانه نگاه کرد درست عین یه شکارچی که شکارو با حیله به دام انداخته،قلبم عین قلب

گنجشک میکوبید،یه چیزی افتاد رو پام،قلبم هری ریخت با وحشت نگاهش کردم،نگاه لامصبش

دستمو لمس کرد ملفحه رو ول کردم وای خدایا الان چه فکری میکنه؟نمیخوام درموردم بی

خودی قضاوت کنه...

ادامه مطلب...
۰۳ دی ۹۶ ، ۱۴:۲۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ممص فوریو
يكشنبه, ۳ دی ۱۳۹۶، ۰۲:۲۱ ب.ظ ممص فوریو
دانلود رمان فاجعه ی زیبا

دانلود رمان فاجعه ی زیبا

این رمان که در ژانر های عاشقانه،اجتماعی قرار دارد توسط (جیمی مک گوایر )  در 466 صفحه نوشته شده است و امروز برای شما عزیزان بر روی سایت ( رمان سه ) برای دانلود قرار داده شده است.

قسمتی از رمان :

در مقابل صدای گوش خراش ساعت و تابش نور خورشید ,کم اورده و بیدار شدم . تراویس مرا با

دستها و پاهایش تنگ در اغوش گرفته , هنوز خواب بود.

 یکی ار دستهایم را از حصارش بیرون کشیدم و صدای ساعت را خفه کردم .دستی به صورتم

کشیدم و به تراویس ,که پنج اینج ان طرف تر درخواب عمیقی بود, نگاه کردم . متعجب از اینکه

چگونه اینچنین بهم تنیده بودیم زیر لب " خدای منی " گفتم . نفسم را حبس کردم و سعی کردم

خودم را از چنگالش ازاد کنم . مرا بیشتر به خودش فشار داد و زمزمه کرد :

ادامه مطلب...
۰۳ دی ۹۶ ، ۱۴:۲۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ممص فوریو
يكشنبه, ۳ دی ۱۳۹۶، ۰۲:۲۰ ب.ظ ممص فوریو
دانلود رمان تا تلاقی خطوط موازی

دانلود رمان تا تلاقی خطوط موازی

این رمان که در ژانر های عاشقانه،اجتماعی قرار دارد توسط ( zed-a )  در 513 صفحه نوشته شده است و امروز برای شما عزیزان بر روی سایت ( رمان سه ) برای دانلود قرار داده شده است.

قسمتی از رمان :

همگی رسیدند و قلب من پراز شادی وشعف شد.ایستادم ومنتظر ورود مردی شدم که خیلی ساده دلم را برده

بود.میگویم ساده چون نه قربان صدقه ام رفته بود،نه من را بوسیده بود ونه لمسم کرده بود.بدون هیچ دلیلی دلم

را برده بود.همین که میدیدم انقدر خاص وپرابهت است دوستش داشتم.کت شلوار مشکی وپیراهن سفید تنش

 کرده بود.چادر سفید وبراقم را روی صورتم کشیدم.خجالت کشیدم آرایش غلیظم را ببینند.

ادامه مطلب...
۰۳ دی ۹۶ ، ۱۴:۲۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ممص فوریو
يكشنبه, ۳ دی ۱۳۹۶، ۰۲:۱۹ ب.ظ ممص فوریو
دانلود رمان جنحه

دانلود رمان جنحه

این رمان که در ژانر های عاشقانه،اجتماعی قرار دارد توسط ( ki mi ya sh )  در 604 صفحه نوشته شده است و امروز برای شما عزیزان بر روی سایت ( رمان سه ) برای دانلود قرار داده شده است.

قسمتی از رمان :

لحاف آبی لاجوردی باستاره های زرد و سفید را تا روی شانه های پروا بالا کشید و برای بوسیدنش خم شد... لب هایش لرزید و قطره اشکش روی گلوی دخترک چکید... تکانی خورد و به شستش مک زد... موهای لختش را با سر انگشت نوازش کرد و با ملایمت سعی کرد شستش را از میان لب هایش بیرون بکشد... پروا نقی زد و توی خواب اخم کرد..

ادامه مطلب...
۰۳ دی ۹۶ ، ۱۴:۱۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ممص فوریو
يكشنبه, ۳ دی ۱۳۹۶، ۰۲:۱۸ ب.ظ ممص فوریو
دانلود رمان طالع ماه

دانلود رمان طالع ماه

این رمان که در ژانر های عاشقانه،اجتماعی قرار دارد توسط ( mehrsa_m)  در 698 صفحه نوشته شده است و امروز برای شما عزیزان بر روی سایت ( رمان سه ) برای دانلود قرار داده شده است.

قسمتی از رمان :

سانازم منو رو برداشت . ترجیح دادم این بار یکم بیشتر اونجا باشم و از محیطش لذت ببرم. قرار شد پیش غذا سفارش بدیم بعد از یکم بالا و پایین کردن منو من سوپ پیاز فرانسوی سفارش دادم سانازم میگو با سس گوجه فرنگی . پیش خدمت برای چند لحظه تنهامون گذاشت . ساناز گفت : من جای تو باشم رامین و کلا بیخیال میشم .

بابا طرف صاحب یه رستوران فرانسوی به این شیکیه ! فکر کنم فقط ملک اینجا میلیاردی ارزش داشته باشه ! چه برسه به در آمد روزانش !

ادامه مطلب...
۰۳ دی ۹۶ ، ۱۴:۱۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ممص فوریو
چهارشنبه, ۲۹ آذر ۱۳۹۶، ۰۷:۳۳ ق.ظ ممص فوریو
دانلود رمان در حسرت آغوش تو

دانلود رمان در حسرت آغوش تو

این رمان که در ژانر های عاشقانه،اجتماعی قرار دارد توسط ( n!loof@r )  در 130 صفحه نوشته شده است و امروز برای شما عزیزان بر روی سایت ( رمان سه ) برای دانلود قرار داده شده است.

قسمتی از رمان :

سرم رو پایین انداخته بودم و کنار جواب آب راه می رفتم . قدم هامو میشمردم . جدول های سبز و سفید کنار جواب خیلی برام فریبنده بودند . دلم می خواست روشون راه بر م. اما نمی خواستم مردم انگ دیوونگی بهم بزنند. سرم رو بلند کردم و به بقیه نگاه کردم. هیچ کسی حواسش به من نبود. همه با عجله دنبال کار خودشون بودند و وقت نداشتند تا به من نگاه کنند . لبخندی زدم و روی جدول رفتم . راه رفتن روی جدول ها رو از بچگی دوست داشتم. نمی دونم الان دارم کجا میرم . از خونه اومدم بیرون تا یه کم پیاده روی کنم . اعصابم خیلی داغونه ! بازم بخاطر کیارش ! عشقی نمی تونه انقدر بی رحم باشه شاید من فکر می کردم که عاشقم شاید عاشق نیودم و گرفتار جنون شده بودم . کدوم دختر حاضر میشه کنار کیارشی تحت این شرایط زندگی کنه ؟ و بازم دوستش داشته باشه ؟ اگه یه بار دیگه

ادامه مطلب...
۲۹ آذر ۹۶ ، ۰۷:۳۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ممص فوریو
چهارشنبه, ۲۹ آذر ۱۳۹۶، ۰۷:۳۲ ق.ظ ممص فوریو
دانلود رمان اگه بدونی

دانلود رمان اگه بدونی

این رمان که در ژانر های عاشقانه،اجتماعی قرار دارد توسط ( niloo j0on)  در 271 صفحه نوشته شده است و امروز برای شما عزیزان بر روی سایت ( رمان سه ) برای دانلود قرار داده شده است.

قسمتی از رمان :

نمیدونم کی و چجوری خوابم برد فقط صبح با سردرد عجیبی بیدار شدم! به ساعتم نگاه کردم

تازه 6 صبح بود!! حالم اصلا خوب نبود سرم خیلی درد میکرد .... تا حالا اینجوری نشده بودم!!

به سختی از تخت بلند شدمو با کمک در و دیوار خودمو به اشپزخونه رسوندم!! دنباله مسکن بودم

ولی حتی نمیدونستم جای داروها کجاست ؟! هر لحظه ممکن بود پخش زمین بشم برای همین

تصمیم گرفتم غرورمو بذارم کنارو از اشوان تقاضای قرص کنم!! باز با کمک دیوار خودمو به جلوی

در اتاقش رسوندم ...... در زدم .... بیشتر از دو بار ولی انگار بیهوش بود ... به ناچار در اتاقشو باز

کردم! چند بار نزدیک بود بخورم زمین ولی خودمو به بدبختی نگه داشتم!

روی تخت فقط با یه شلورک خوابیده بود .... کنار تختش رفتمو با ناله صداش زدم:

_ اشوان ........ اشوان!!

 فقط یه تکون مختصر خورد !

ادامه مطلب...
۲۹ آذر ۹۶ ، ۰۷:۳۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ممص فوریو
چهارشنبه, ۲۹ آذر ۱۳۹۶، ۰۷:۳۱ ق.ظ ممص فوریو
دانلود رمان آقای مغرور،خانم لجباز

دانلود رمان آقای مغرور،خانم لجباز

این رمان که در ژانر های عاشقانه،اجتماعی قرار دارد توسط ( بهارک_مقدم)  در 556 صفحه نوشته شده است و امروز برای شما عزیزان بر روی سایت ( رمان سه ) برای دانلود قرار داده شده است.

قسمتی از رمان :

با پوزخند طرف آشپز خونه رفت و یه قهوه برای خودش ریخت و نشست رو صندلی ناهارخوری...

نشستم روی مبل با دو دستم سرم رو گرفتم... خدایا من چیکار کردم؟ شانس آوردم یه ذره وجدان امانت داری داره مگرنه کارم ساخته بود...دختره خنگ دیگه هیچی کوفت نمی کنی ها... حالا چطور تو روی این نگاه کنم؟

سورن: خیلی خب چیزی نشده که حالا برو لباست رو عوض کن بیا صبحونه بخور... رفتم تو اتاق و لباسم رو عوض کردم. خودم رو پرت کردم روی تخت و گریه می کردم. تو فکر بودم و همچنان اشکام سرازیر میشدن که دستی سرم رو از روی شالم نوازش کرد برگشتم دیدم متینه. تا من رو دید لبخند زد و سرم رو تو بغل خودش گرفت و بوسید.

ادامه مطلب...
۲۹ آذر ۹۶ ، ۰۷:۳۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ممص فوریو
چهارشنبه, ۲۹ آذر ۱۳۹۶، ۰۷:۲۸ ق.ظ ممص فوریو
دانلود رمان لیلی و مجنون های عاشق

دانلود رمان لیلی و مجنون های عاشق

این رمان که در ژانر های عاشقانه،اجتماعی قرار دارد توسط ( غزاله بلوچی )  در 176 صفحه نوشته شده است و امروز برای شما عزیزان بر روی سایت ( رمان سه ) برای دانلود قرار داده شده است.

قسمتی از رمان :

خخخخ هنوز لباسای بیرونت رو ندیدی عزیزم

ساعت چنده؟؟؟

به گوشی نگاه کردم خدا جون ساعت هفت و نیمه بدبخت شدم

چطوری برم بیرون هیربد تو رو خدا زود بروووو

خدا رو شکر سریع آماده شد و رفت بیرون منم از قبل آماده بودم برا همین پشت سرش سریع سریع از خونه اومدم بیرون

اخی منو ندید

ولی کلاسم چی استادم جدیده

توی دویست و شش آلبالویی نشستم و تخت گاز به سمت دانشگاه اومدم

جا پارک نبود مجبور شدم توی کوچه ی نزدیک دانشگاه پارکش کنم

بدوبدو خودمو به در کلاس رسوندم

در رو باز کردم و سرمو کمی دخل کلاس بردم ببینم استاد اومده یا نه

بعله اومده نرسیده داره درسم میده

قبل از اینکه بفهمه

فورا خودمو داخل کلاس پرت میکنم و روی صندلی اول جا میگیرم

 همین که نشستم استاد روشو سمت ما کرد

ادامه مطلب...
۲۹ آذر ۹۶ ، ۰۷:۲۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ممص فوریو