دانلود رمان لیانا

این رمان که در ژانر های عاشقانه.تخیلی.فانتزی قرار دارد توسط ( Zahra bagheri)  در 437 صفحه نوشته شده و توسط ( DENIRA ) ویراستاری شده است و امروز برای شما عزیزان بر روی سایت ( رمان سه ) برای دانلود قرار داده شده است.

قسمتی از رمان :

همگی نگاههایشان را به نقطه ای نامعلوم دوختند؛ اما کاترین با تواضع لبخندی زد و با بشکنی از غیب

پارچه ی سه گوش کوچکی با طرح های زیبای گل نارسیس در هوا ظاهر شد؛ البته زمانی که کاترین پارچه

را گرفت همگی چشمهای درشت و بی حالت اولید، پیرترین پری قصر را شناختند. گویی با گذر زمان

 غیب و ظاهرشدن برایش چندان آسان نبود.

دانلود رمان بانوی قصه

این رمان که در ژانر های عاشقانه،اجتماعی قرار دارد توسط ( beste )  در 612 صفحه نوشته شده است و امروز برای شما عزیزان بر روی سایت ( رمان سه ) برای دانلود قرار داده شده است.

قسمتی از رمان :

به دودی که بعد از سیر کردن توی ریه اش حالا با عصبانیت از دماغش بیرون اومده بود نگاهی کردم و کمی جلوی

بینیم با باد زدن راه اکسیژن با ز کردم : من تا نخوام..نه چیزی میبینم..نه میشنوم...احساس هر کس به خودش مربوطه

و نباید این رو از طرف مقابلش هم انتظار داشته باشه..این رو من سالها پیش یاد گرفتم...

گلنار زیر سیگاری سفالی آبی رنگ رو جلوی سیا گذاشت : کینه ای هستی به خدا...

سیا که خاکستر سیگارش رو با انگشت می تکوند سرش رو کمی به اطراف حرکت داد : بیش از اندازه طرفدارشی

 گلنار...

دانلود رمان قتل کیارش

این رمان که در ژانر های معمایی،اجتماعی قرار دارد توسط ( مژگان زارع )  در 5318 صفحه نوشته شده است و امروز برای شما عزیزان بر روی سایت ( رمان سه ) برای دانلود قرار داده شده است.

قسمتی از رمان :

قلبم مچاله شد. درمانده بود. درمانده و خسته. باید می رفتم از نزدیک می دیدمش. قلبم می کوبید.

سرم می کوبید. زبانم باز نمی شد که بگویم حق داری. می ترسیدم یک جور دیگری برداشت کند

و باز بترسد. صبر کردم هرچی دلش می خواهد بگوید و گفت: وقتی مردم از اون بالا دنبال سرتون

میام زندگیتون رو خراب می کنم مطمئن باشید

لبم را محکم به هم فشردم و زمزمه وار اما مطمئن گفتم: کی گفته تو میمیری؟ تو میای بیرون، من

 نمی گذارم تو بمیری

دانلود رمان زن کمانگیر

این رمان که در ژانر های اجتماعی،عاشقانه،معمایی قرار دارد توسط ( رویا رضوی)  در 1190 صفحه نوشته شده است و امروز برای شما عزیزان بر روی سایت ( رمان سه ) برای دانلود قرار داده شده است.

قسمتی از رمان :

بالاخره لحظه ایی که منتظرش بودم رسید . تا مرا دید نزدیک و آمد و تقریبا به شیشه چسبید .

چشمانش سرخ سرخ بود و موهایش درهم و برهم . لباس زندان چه برازنده ی تن گند زده اش

بود و من چقدر تلاش می کردم تا نفرت از چشمانم به بیرون فواره نزند . خودش گوشی

رابرداشت و به من هم اشاره کرد همین کار را بکنم . مجالش ندادم و قبل از اینکه حرفی بزند با

صدایی بغض آلود و پر احساس گفتم : - همایون !

پلک هایش را با درد گذاشت روی هم و گفت : - جانم عزیز دلم ؟

 - حرفایی که میزنن حقیقته یا نه ؟

دانلود رمان عشق با اعمال شاقه

این رمان که در ژانر های عاشقانه،اجتماعی قرار دارد توسط ( ایکسا.م )  در 650 صفحه نوشته شده است و امروز برای شما عزیزان بر روی سایت ( رمان سه ) برای دانلود قرار داده شده است.

قسمتی از رمان :

یه لبخند مسخره تحویلش دادم و بی خیال روشن کردن ماشین شدم ، دنده رو آزاد(بوش) کردم و از ماشین پیاده شدم و سعی

کردم ماشین و جلو ببرم یه خرده جلو رفت دوباره بر گشت سرجاش .پسره که تقلامو دید رفت پشت ماشین و ماشین و هول داد

 

تا جلوتر بره ترمز دستی رو کشیدم و در و قفل کردم ،بدون حتی تشکری راه سمت آسانسور و در پیش گرفتم.

دانلود رمان عشق سرراهی

این رمان که در ژانر های عاشقانه،اجتماعی قرار دارد توسط ( A.Mohammadi )  در 169 صفحه نوشته شده است و امروز برای شما عزیزان بر روی سایت ( رمان سه ) برای دانلود قرار داده شده است.

قسمتی از رمان :

با غرور همیشگیم وارد شرکت شدم تمام کارکنان با دیدنم به قصد احترام از روی صندلیشون بلند میشدن و

سلام میکردن بیتوجه به همشون به سمت اتاق پدرم رفتم و بدون هماهنگی وارد شدم حتی کیا که سه سال از

من بزرگتر بود هم اجازهی این کار رو نداشت اما من شاید با همه فرق داشتم ... بابا حالت نگاهش پرسشی بود و

 مطمئنا میخواست دلیل گره بین ابروهامو بدونه

دانلود رمان گناهکار بی گناه

این رمان که در ژانر های عاشقانه،اجتماعی قرار دارد توسط ( تاراج زمان )  در 592 صفحه نوشته شده است و امروز برای شما عزیزان بر روی سایت ( رمان سه ) برای دانلود قرار داده شده است.

قسمتی از رمان :

اما هیچکدام از این حرفها نمی توانست او را آرام کند او از پنجره آشپزخانه به آسمان تیره نگاه

کرد هوا کاملا تاریک شده بود... او نفسش را به بیرون فوت کرد داشت با خودش کلنجار میرفت تا

به خود بقبولاند برایش مهم نیست چه بلایی سر سانتینی می آید اما چیزی درونش اجازه نمیداد او

را به حال خودش رها کند تا برود و بلایی سر خودش بیاورد در این وقت شب اگر گیر پلیس هم

نمی افتاد مطمئنا لاشخورهای زیادی وجود داشتند که برای یک دختر جوان و زیبا در کمین بودند!

اما کسی در درون شاین گفت: به اون گرگ ماده هیچ کس نمی تونه صدمه بزنه! اما وقتی شاین به

 خودش امد دید که دارد کتش را به تن می کند تا دنبال او برود.

دانلود رمان خانوم بادیگارد

این رمان که در ژانر های عاشقانه،اجتماعی قرار دارد توسط ( صحرا71)  در 310 صفحه نوشته شده است و امروز برای شما عزیزان بر روی سایت ( رمان سه ) برای دانلود قرار داده شده است.

قسمتی از رمان :

به نظرم ادم خیلی خوبی اومد. مهربون. هم و نوع دوست و خیلی بامزه. قیافه و هیکل خوبی داشت البته هیکلش مثل رهام نبود ولی به قیافه اش می خورد. کنار ماشین وایسادیم وسایل و گذاشتم رو زمین شماره ام و به شارل دادم. با بقیه خداحافظی کرد و به سمت بی ام و مشکی رفت راننده در و براش باز کرد. عجب دکو پزی داشت؟ کلاس و بر م. داشتم سوار ماشین می شدم که پارسا با

کنایه گفت: - _خیلی به دلت نشست نه ؟ از رفتنش ناراحت شدی؟

اخه چقدر این بشر می تونه پررو باشه. این سیب زمینی هم که شوهرمه کاری به کار من نداره. تو

 چرا ور ور می کنی؟ باید حسابش و بذارم کف دستش. جواب دادم:

دانلود رمان توسکا

این رمان که در ژانر های عاشقانه،اجتماعی قرار دارد توسط ( هما پور اصفهانی)  در 220 صفحه نوشته شده است و امروز برای شما عزیزان بر روی سایت ( رمان سه ) برای دانلود قرار داده شده است.

قسمتی از رمان :

بلند شدیم و دوباره رفتیم سر فیلمبرداری ... ساعت چهار صبح بود که بالاخره تموم شد ... لباسامو عوض کردم و با همه

خداحافظی کردم ... کاش یکی با من می یومد ... می ترسیدم تنها برم تا دم ماشین ... ولی دوست نداشتم کسی فکر

کنه لوسم ... مطمئناً آرشاویر تا الان دیگه رفته ... این همه وقت بعید می دونم علاف شده باشه ... داشتم خودمو

دلداری می دادم و می رفتم که سایه ای رو پشت سرم حس کردم ... قلبم شعبه زد توی دهنم ... با ترس برگشتم ...

 درست پشت سرم بود ... جیغی زدم و شروع کردم به دویدن ... ولی اون ندوید ... همینجور آروم دنبالم می یومد ...

دانلود رمان آپارتمان صد متری

این رمان که در ژانر های عاشقانه،اجتماعی قرار دارد توسط ( چیکسای)  در 126 صفحه نوشته شده است و امروز برای شما عزیزان بر روی سایت ( رمان سه ) برای دانلود قرار داده شده است.

قسمتی از رمان :

بعد از گرفتن قول همکاری از دکتر نبوی با مهندس مهرداد نیایش تماس گرفتم و آمادگی خودمو

واسه درمان خواهرش اعلام کردم. مهرداد گفت که پدرش واسه اینکار شرطو شروطی داره که

مهرداد چند روز دیگه زنگ میزنه و اونا رو میگه. منم گفتم که شرایطمو همون موقع میگم

 چند روز بعد مهرداد به موبایلم زنگ زد.