دانلود رمان , رمان عاشقانه , رمان , دانلود رمان عاشقانه , رمان طنز و کل کل , دانلود رمان جدید , داستان عاشقانه , دانلود رمان ایرانی.

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «رمان هیجانی» ثبت شده است

يكشنبه, ۲۶ آذر ۱۳۹۶، ۰۷:۳۶ ق.ظ ممص فوریو
دانلود رمان تقاص این روزها

دانلود رمان تقاص این روزها

این رمان که در ژانر های عاشقانه،معمایی،جنایی قرار دارد توسط" مهسا ولی زاده " در 522 صفحه نوشته شده و توسط "  Aida Farahani &mahshid .star" ویراستاری شده است و امروز برای شما عزیزان بر روی سایت "رمان سه" برای دانلود قرار داده شده است.

قسمتی از رمان :

با هیجان گفتم:

-چه جالب! و گروه سوم چی؟

- گروه سوم آدمهایی هستن که بیشتر روی هم سرمایه گذاری میکنن. یعنی دوتا آدم پولدار فقط به جهت

اینکه پدرهاشون با هم شریک بشن، باهم ازدواج میکنن؛ اما قبل از ازدواج شرط میکنن که رابطه اونها تنها

محدود به خونه نیست، یعنی هر دو طرف بیرون از خونه با آدم های دیگه رابطه دارن و چیزی رو هم از هم پنهان

نمیکنن. این رو دین منع کرده، چون توی اروپا تعداد زیادی بچه هستند که پدراشون مشخص نیست و نام

خانوادگیشون، فامیلی مادرشونه.

لبم را به دندان گرفتم و گفتم:

-چه وحشتناک! این گروه آخر رو اصلا دوست ندارم.

لبخند جذابی زد و گفت:

-مردهای گروه آخر نمیدونن که ارضای عشقی برای یک زن مهمتر از ارضای جسمیه.

نگاهش کردم، فوقالعاده بود که احساس زنها برایش مهم است. تک سرفه ای کرد و گفت:

-زیاد حرف زدم، فکر کنم کاری داشتین.

 - آره ٬ میخواستم در مورد دایی سرهنگت باهات صحبت کنم.

ادامه مطلب...
۲۶ آذر ۹۶ ، ۰۷:۳۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ممص فوریو
يكشنبه, ۲۶ آذر ۱۳۹۶، ۰۷:۳۶ ق.ظ ممص فوریو
دانلود رمان عقرب و پروانه

دانلود رمان عقرب و پروانه

این رمان که در ژانر های عاشقانه، پلیسی، اکشن قرار دارد توسط" pari3017 " در 352 صفحه نوشته شده و توسط " DENIRA " ویراستاری شده است و امروز برای شما عزیزان بر روی سایت "رمان سه" برای دانلود قرار داده شده است.

قسمتی از رمان :

-مهمون؟ من شما رو مهمون نکردم! این جزو وظیفه ی منه که حواسم به اوضاع و احوال شما باشه؛ چون اگه نیم

کیلو اینور اونور شین باباتون من رو مواخذه میکنه!

تعجب کردم! بادیگاردا به احوال طرف چی کار دارن؟ یعنی تا این حد؟ عجیبه! خواستم بگم اگه تو اینقدر بد

خلقی نکنی من احوالم خوبه؛ اما چنان اخم کرده بود که ترسیدم بعدش بزنه گردنم رو بشکنه. لامصب اختیار تام

هم از بابای ادم فروش من گرفته بود! با حرص دوباره قاشق و چنگال رو برداشتم که خم شد سمتم و چنگال رو

ازم گرفت. متعجب نگاهش کردم.

- لازم نیست جلوی من رسمی غذا بخوری! اینطوری اشتهات کور میشه، راحت باش!

بعد زیر لب آروم با خودش گفت:

 -همین فس دادنها اشتهای ادم رو کور میکنه.

ادامه مطلب...
۲۶ آذر ۹۶ ، ۰۷:۳۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ممص فوریو