این رمان که در ژانر های عاشقانه،اجتماعی،تراژدی قرار دارد توسط" م.عبدالله زاده " در 416صفحه نوشته شده و توسط " یاسمین الف& sariw " ویراستاری شده است و امروز برای شما عزیزان بر روی سایت "رمان سه" برای دانلود قرار داده شده است.
قسمتی از رمان :
پسر: سلام خانومها! خیلی خوش اومدید مغازه ی بنده رو منور کردید! بفرمایید چی میخوایید تا براتون بیارم؟
مبینا آروم جوری که مغازه دار متوجه نشه زیر گوشم گفت:
_ بهش بگو یه نفس بکشه! خفه نشه یه وقت!
ریز خندیدم و به سمت مغازه دار برگشتم و گفتم:
_ خسته نباشید، یه پارچه برای لباس مجلسی میخواستیم.
_ بله! مطمئن باشید که بهترین مغازه رو انتخاب کردید. بیایید این سمت پارچه های مجلسیمون این سمت
مغازه ان. خب خانومها چه نوع پارچه ای مد نظرتونه؟
من: خیلی مهم نیست، فقط یه چیزی که خوب به نظر برسه.
پسر: متوجه شدم چی میخوایید! به نظرم پارچه ی گیپور با ترکیب حریر بهترین انتخابه.
مبینا: اما گیپور برای سن ما خیلی مناسب نیست.
پسر: اختیار دارید خانوم زیبا، الان پارچه ی گیپور تو بورس ترین پارچه ی مجلسیه. البته انتخاب با شماست.
مبینا: به نظرم اون پارچه ی حریر با آستر قرمز خیلی قشنگ میشه!