دانلود رمان , رمان عاشقانه , رمان , دانلود رمان عاشقانه , رمان طنز و کل کل , دانلود رمان جدید , داستان عاشقانه , دانلود رمان ایرانی.

۲۶ مطلب در آذر ۱۳۹۶ ثبت شده است

چهارشنبه, ۲۹ آذر ۱۳۹۶، ۰۷:۳۳ ق.ظ ممص فوریو
دانلود رمان در حسرت آغوش تو

دانلود رمان در حسرت آغوش تو

این رمان که در ژانر های عاشقانه،اجتماعی قرار دارد توسط ( n!loof@r )  در 130 صفحه نوشته شده است و امروز برای شما عزیزان بر روی سایت ( رمان سه ) برای دانلود قرار داده شده است.

قسمتی از رمان :

سرم رو پایین انداخته بودم و کنار جواب آب راه می رفتم . قدم هامو میشمردم . جدول های سبز و سفید کنار جواب خیلی برام فریبنده بودند . دلم می خواست روشون راه بر م. اما نمی خواستم مردم انگ دیوونگی بهم بزنند. سرم رو بلند کردم و به بقیه نگاه کردم. هیچ کسی حواسش به من نبود. همه با عجله دنبال کار خودشون بودند و وقت نداشتند تا به من نگاه کنند . لبخندی زدم و روی جدول رفتم . راه رفتن روی جدول ها رو از بچگی دوست داشتم. نمی دونم الان دارم کجا میرم . از خونه اومدم بیرون تا یه کم پیاده روی کنم . اعصابم خیلی داغونه ! بازم بخاطر کیارش ! عشقی نمی تونه انقدر بی رحم باشه شاید من فکر می کردم که عاشقم شاید عاشق نیودم و گرفتار جنون شده بودم . کدوم دختر حاضر میشه کنار کیارشی تحت این شرایط زندگی کنه ؟ و بازم دوستش داشته باشه ؟ اگه یه بار دیگه

ادامه مطلب...
۲۹ آذر ۹۶ ، ۰۷:۳۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ممص فوریو
چهارشنبه, ۲۹ آذر ۱۳۹۶، ۰۷:۳۲ ق.ظ ممص فوریو
دانلود رمان اگه بدونی

دانلود رمان اگه بدونی

این رمان که در ژانر های عاشقانه،اجتماعی قرار دارد توسط ( niloo j0on)  در 271 صفحه نوشته شده است و امروز برای شما عزیزان بر روی سایت ( رمان سه ) برای دانلود قرار داده شده است.

قسمتی از رمان :

نمیدونم کی و چجوری خوابم برد فقط صبح با سردرد عجیبی بیدار شدم! به ساعتم نگاه کردم

تازه 6 صبح بود!! حالم اصلا خوب نبود سرم خیلی درد میکرد .... تا حالا اینجوری نشده بودم!!

به سختی از تخت بلند شدمو با کمک در و دیوار خودمو به اشپزخونه رسوندم!! دنباله مسکن بودم

ولی حتی نمیدونستم جای داروها کجاست ؟! هر لحظه ممکن بود پخش زمین بشم برای همین

تصمیم گرفتم غرورمو بذارم کنارو از اشوان تقاضای قرص کنم!! باز با کمک دیوار خودمو به جلوی

در اتاقش رسوندم ...... در زدم .... بیشتر از دو بار ولی انگار بیهوش بود ... به ناچار در اتاقشو باز

کردم! چند بار نزدیک بود بخورم زمین ولی خودمو به بدبختی نگه داشتم!

روی تخت فقط با یه شلورک خوابیده بود .... کنار تختش رفتمو با ناله صداش زدم:

_ اشوان ........ اشوان!!

 فقط یه تکون مختصر خورد !

ادامه مطلب...
۲۹ آذر ۹۶ ، ۰۷:۳۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ممص فوریو
چهارشنبه, ۲۹ آذر ۱۳۹۶، ۰۷:۳۱ ق.ظ ممص فوریو
دانلود رمان آقای مغرور،خانم لجباز

دانلود رمان آقای مغرور،خانم لجباز

این رمان که در ژانر های عاشقانه،اجتماعی قرار دارد توسط ( بهارک_مقدم)  در 556 صفحه نوشته شده است و امروز برای شما عزیزان بر روی سایت ( رمان سه ) برای دانلود قرار داده شده است.

قسمتی از رمان :

با پوزخند طرف آشپز خونه رفت و یه قهوه برای خودش ریخت و نشست رو صندلی ناهارخوری...

نشستم روی مبل با دو دستم سرم رو گرفتم... خدایا من چیکار کردم؟ شانس آوردم یه ذره وجدان امانت داری داره مگرنه کارم ساخته بود...دختره خنگ دیگه هیچی کوفت نمی کنی ها... حالا چطور تو روی این نگاه کنم؟

سورن: خیلی خب چیزی نشده که حالا برو لباست رو عوض کن بیا صبحونه بخور... رفتم تو اتاق و لباسم رو عوض کردم. خودم رو پرت کردم روی تخت و گریه می کردم. تو فکر بودم و همچنان اشکام سرازیر میشدن که دستی سرم رو از روی شالم نوازش کرد برگشتم دیدم متینه. تا من رو دید لبخند زد و سرم رو تو بغل خودش گرفت و بوسید.

ادامه مطلب...
۲۹ آذر ۹۶ ، ۰۷:۳۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ممص فوریو
چهارشنبه, ۲۹ آذر ۱۳۹۶، ۰۷:۲۸ ق.ظ ممص فوریو
دانلود رمان لیلی و مجنون های عاشق

دانلود رمان لیلی و مجنون های عاشق

این رمان که در ژانر های عاشقانه،اجتماعی قرار دارد توسط ( غزاله بلوچی )  در 176 صفحه نوشته شده است و امروز برای شما عزیزان بر روی سایت ( رمان سه ) برای دانلود قرار داده شده است.

قسمتی از رمان :

خخخخ هنوز لباسای بیرونت رو ندیدی عزیزم

ساعت چنده؟؟؟

به گوشی نگاه کردم خدا جون ساعت هفت و نیمه بدبخت شدم

چطوری برم بیرون هیربد تو رو خدا زود بروووو

خدا رو شکر سریع آماده شد و رفت بیرون منم از قبل آماده بودم برا همین پشت سرش سریع سریع از خونه اومدم بیرون

اخی منو ندید

ولی کلاسم چی استادم جدیده

توی دویست و شش آلبالویی نشستم و تخت گاز به سمت دانشگاه اومدم

جا پارک نبود مجبور شدم توی کوچه ی نزدیک دانشگاه پارکش کنم

بدوبدو خودمو به در کلاس رسوندم

در رو باز کردم و سرمو کمی دخل کلاس بردم ببینم استاد اومده یا نه

بعله اومده نرسیده داره درسم میده

قبل از اینکه بفهمه

فورا خودمو داخل کلاس پرت میکنم و روی صندلی اول جا میگیرم

 همین که نشستم استاد روشو سمت ما کرد

ادامه مطلب...
۲۹ آذر ۹۶ ، ۰۷:۲۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ممص فوریو
چهارشنبه, ۲۹ آذر ۱۳۹۶، ۰۷:۲۴ ق.ظ ممص فوریو
دانلود رمان پرتگاه عشق

دانلود رمان پرتگاه عشق

این رمان که در ژانر های عاشقانه،اجتماعی قرار دارد توسط ( homa_moscow &shahtut )  در 138 صفحه نوشته شده است و امروز برای شما عزیزان بر روی سایت ( رمان سه ) برای دانلود قرار داده شده است.

قسمتی از رمان :

از پشت میز بلند شد و به طرف کاناپه ی رو به روی تلویزیون رفت.روی ان نشست گوشی جدیدی که عصر قبل از

امدن به همراه یک سیمکارت اعتباری گرفته بود از جیبش بیرون اورد و شماره خانه را گرفت.تلویزیون را بر روی

شبکه ای فیلم وحشتناکی پخش می کرد تنظیم کرد و صدای ان را بالا برد.بعد از 5بوق صدای نیکا در گوشی پیچید

:بله؟ -

معین سکوت کرده بود.

:مرض داری زنگ میزنی؟ -

بازهم سکوت

:اگه نمی خوای حرف بزنی مزاحم... -

ناگهان صدای فریاد دخترک در فیلم در خانه پیچید.

صدای نفس نفس زدن نیکا به گوش می رسید. با لبخند گوشی را قطع کرد.

صدای مادرش بلند شد:معین صدای اون و کم کن.

:باشه. -

به پنج دقیقه نرسیده باز هم شماره خانه را گرفت.اینبار کسی گوشی را برنداشت.

بازهم شماره خانه را گرفت.و مثل دفعه قبل کسی پاسخگو نبود.

مهدیه کنارش نشست و گفت:شماره کی رو می گیری؟این همه زنگ میزنی؟

:دنبال مهرداد می گردم.جواب نمیده. -

:یه روز باهم برای شام یا ناهار بیاین خیلی وقته ندیدمش. -

:مامان!من پسرتم یا مهرداد؟ -

:حسودی نکن بچه. -

نیشخندی زد بلند شد و به طرف اتاقش رفت و گفت:من یکم می خوابم. 

:صبح کی بیدارت کنم؟

ادامه مطلب...
۲۹ آذر ۹۶ ، ۰۷:۲۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ممص فوریو
چهارشنبه, ۲۹ آذر ۱۳۹۶، ۰۷:۲۱ ق.ظ ممص فوریو
دانلود رمان داماد اجاره ای

دانلود رمان داماد اجاره ای

این رمان که در ژانر های عاشقانه،اجتماعی،طنز قرار دارد توسط ( هوای تو )  در 324 صفحه نوشته شده است و امروز برای شما عزیزان بر روی سایت ( رمان سه ) برای دانلود قرار داده شده است.

قسمتی از رمان :

 

یه نگام به دیگ اش بود و یه نگام به در نمی دونم چرا اینا نیومده بودن ... خیلی از فامیلا اومده بودن خونمون اما بازم از شهرامو امین خبری نبود....دوباره یه نگاه به در انداختم که امین تنها اومد تو خونه . ای بابا پس شهرام کجاست، امین رفت سمت بابا کنارش رو تخت نشست و ۵ دقیقه باهاش حرف زد دوباره بلند شد از خونه رفت بیرون این دفعه با شهرام اومد تو خونه ... شهرام یه کت و شلوار مشکی پوشیده بود اخی خیلی مظلوم و اقا و نجیب و همه چیز تموم شده بود .... به ما که رسیدن شهرام یه یا ا... گفت و با سرپایین افتاده رفتن سمت بابا. بابا به احترامش بلند شد و با هم خیلی گرم روبوسی کردن و رو تخت نشستن یه نیم ساعت داشتن حرف می زدن که بابا بلند شد و اومد سمت دیگا امینو شهرام هم دنبالش منو امینه هم که کنار دیگا ایستاده بودیم. هر کدوم به نوبت اشو هم زدن ... همون موقع مامان بهم گفت که به مهرانه خانم بگم پیاز داغو نعنا رو برا تزئین اشا اماده کنه

ادامه مطلب...
۲۹ آذر ۹۶ ، ۰۷:۲۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ممص فوریو
چهارشنبه, ۲۹ آذر ۱۳۹۶، ۰۷:۲۰ ق.ظ ممص فوریو
دانلود رمان زندگی غیر مشترک

دانلود رمان زندگی غیر مشترک

این رمان که در ژانر های عاشقانه،اجتماعی قرار دارد توسط ( دختر خورشید )  در 516 صفحه نوشته شده است و امروز برای شما عزیزان بر روی سایت ( رمان سه ) برای دانلود قرار داده شده است.

قسمتی از رمان :

کوروش: خیانت؟ چرا خیانت... تو میتونی باهاش تموم کنی ...

میتوانست... هرچند سخت بود اولین پسری بود که با او حتی حرف زده بود

کلمات عاشقانه را اولین بار از زبان او شنیده بود. قبل از ان هیچ کس در

زندگی اش نبود.کنار کشیدن از شروین با توجه به موج های منفی دیگران

خیلی اسان نبود. ته دلش هنوز خواستن او را که اولین بود می توانست حس

کند اما به همان اندازه هم می توانست از او به راحتی چشم پوشی کند.

ویژگی های کوروش نسبت به شروین برتری داشت.به خاطر کوروش از

شروین دست بکشد و بخاطر یک نفر دیگر هم از کوروش... خودش از

 افکارش لبخندی زدو به فنجان چایش خیره شد

ادامه مطلب...
۲۹ آذر ۹۶ ، ۰۷:۲۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ممص فوریو
چهارشنبه, ۲۹ آذر ۱۳۹۶، ۰۷:۱۸ ق.ظ ممص فوریو
دانلود رمان شیطنت در راه عشق

دانلود رمان شیطنت در راه عشق

این رمان که در ژانر های عاشقانه،اجتماعی،طنز،کلکلی قرار دارد توسط ( فاطمه حسینی )  در 390 صفحه نوشته شده است و امروز برای شما عزیزان بر روی سایت ( رمان سه ) برای دانلود قرار داده شده است.

قسمتی از رمان :

امروم یه قرارداد داشتم با یکی از شرکت های فرانسه! خواستم یه نگاه به مدارکا

بندازم.کشومو باز کردم اما نبود همه جارو گشتم اما پیداش نکردم یهو یادم

اومد تو کیفمه به خشکی شانس کیفم که خونس ! اه!

یادم رفت بیارمش سویچو برداشتم و از شرکت اومدم بیرون!

از آسانسور اومدم بیرون از تو خونه صدار اهنگ میومد

عروسیه؟

درو با کلید باز کردم رفتم تو دیدم رها پشتش به منه داره میر*ق*صه!

اهنگش اونقدر زیاد بود که متوجه ورود من نشد! اوه چی پوشیده یه تاپ

دورگردنی صورتی، با یه دامن کوتاه سفید !

دلم میخواست تا شب بشینمو نگاش کنم اما ناخواسته به طرفش رفتم دستامو...

ادامه مطلب...
۲۹ آذر ۹۶ ، ۰۷:۱۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ممص فوریو
دوشنبه, ۲۷ آذر ۱۳۹۶، ۰۷:۳۵ ق.ظ ممص فوریو
دانلود رمان شوکا عروس جنگل

دانلود رمان شوکا عروس جنگل

این رمان که در ژانر های عاشقانه،اجتماعی قرار دارد توسط ( مهدیه )  در 145 صفحه نوشته شده است و امروز برای شما عزیزان بر روی سایت ( رمان سه ) برای دانلود قرار داده شده است.

قسمتی از رمان :

تا وارد شدم خاتون و دو تا زن ارباب رو دیدم که روی صندلی نشستن و هم چنین دوست ارباب رئوف

رئوف دوباره با دیدنم سلام کرد و ازجاش بلند شد

خجالت کشیدم و تعارفش کردم بشینه و خودم روی صندلی نشستم

خبری از ارباب نبود و جالب تر اینکه غذا رنگارنگ روی میز چیده شده بود اما هنوز کسی توی بشقابش نکشیده بود

رئوف بعد از چند ثانیه با لبخند گفت :اخه اشرف جون چرا این پسر ننرت نمیاد ..اینم قانونه گذاشتین تا بابک

نباشه کسی غذا نخوره

بعدم داد زد شاهزاده بابک قدم رنجه کن که روده کوچیکه بزرگه رو قورت داد

در همین هنگام صدای ارباب بلند شد که گفت:چه خبرته رئوف ..اینجا رو روی سرت گذاشتی

قانون قانونه و برای همه لازم و اجرا

خاتون بالبخند به رئوف وارباب نگاه می کرد ....

ارباب اول از همه برای رئوف غذا کشید و گفت بیا بخور که نگی بابک منو گرسته گذاشت

رئوفم مثل بچه ها چشماش برقی زد و یه قاشق خورد و گفت خب اجازه میدم بخورید ...

 منیژه و سرمه از حرکات رئوف خنده شون گرفته بود

ادامه مطلب...
۲۷ آذر ۹۶ ، ۰۷:۳۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ممص فوریو
دوشنبه, ۲۷ آذر ۱۳۹۶، ۰۷:۳۳ ق.ظ ممص فوریو
دانلود رمان آیدا و مرد مغرور

دانلود رمان آیدا و مرد مغرور

ساعت روی دیوار نگاه کردم .وای ساعت یکه چقدر

خوابیدم ...خوبه که جمعست...

لباموگاز گرفتم سرمو زیر انداختم .

 ببخشید ...نمی دونم چی شد اینقدر خوابیدم

یه دستشو توجیب شلوار اسپرتش کرد فاصله شو کم کرد گفت:

 درختی که تورو ترسونده بود قطع کردم.دیگه شبا راحت بخواب...صبحانه که

نخوردی زود بیاپایین که نهار حاظره باید کارکنان خونه روبهت معرفی کنم.فقط

نمی خوام باهاشون گرم بگیری فهمیدی..؟

از اتاق رفت بیرون منم بدون اینکه حرفی بزنم رفتم دست ورومو شستم.دنبالش

رفتم کنار پله هاایستاده بود.همراهش ازپله هاپایین رفتم...دوباره گفت :

 من دوست ندارم زمانی که خونم کسی تو ساختمان باشه برای همینم قبل ازاینکه

من بیام مستختمین کاراشونو می کنند ومیرن خونه اشون که ته باغه .

روی پله آخرایستاد من که از پله ه پایین آمدم صدام کرد

 راپانزل....

 چشمام گشاد شد ایستادم بامن بود ..؟با تعجب نگاش کردم .بلند خندید...

ادامه مطلب...
۲۷ آذر ۹۶ ، ۰۷:۳۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ممص فوریو