دانلود رمان , رمان عاشقانه , رمان , دانلود رمان عاشقانه , رمان طنز و کل کل , دانلود رمان جدید , داستان عاشقانه , دانلود رمان ایرانی.

۲۶ مطلب در آذر ۱۳۹۶ ثبت شده است

دوشنبه, ۲۷ آذر ۱۳۹۶، ۰۷:۳۲ ق.ظ ممص فوریو
دانلود رمان روزهای رنگی

دانلود رمان روزهای رنگی

این رمان که در ژانر های عاشقانه،اجتماعی قرار دارد توسط ( ترانه . ن )  در 477 صفحه نوشته شده است و امروز برای شما عزیزان بر روی سایت ( رمان سه ) برای دانلود قرار داده شده است.

قسمتی از رمان :

اونو دیگه خودت از یه جا وقت بگیر. من فرصت نمی کنم.

- باشه. برو دیگه کارم باهات تموم شد. بای. گوشی رو قطع کردم و به مامان خبر دادم که فردا عصر با مینا می رم خرید.

 سه شنبه صبح بعد از صبحونه رفتم تو هال و مشغول دیدن فیلم شدم. کیانوش هم طبق معمول صبحونه اش رو که خورد رفت تو اتاقش و تا موقع ناهار از اتاق بیرون نیومد. برام جالب بود! یه وقتهایی حد و مرزها رو می شکست و یه وقتهایی انقدر ملاحظه کار می شد! سر میز مدام شوخی می کرد و سر به سرم می داشت. بر عکس این چند وقته که همش تو خودش بود! بعد از ناهار طبق رسمی که تازگیها خودش واسه سه شنبه ها گذاشته بود، من رفتم تو هال مشغول فیلم دیدن شدم و اونم مشغول جمع آوری میز ناهار شد. کارش که تموم شد با دو تا چایی اومد نشست کنارم رو مبل. سینی چایی رو هم گذاشت رو میز. یه عینک سه بعدی از رو میز برداشت زد به ...

ادامه مطلب...
۲۷ آذر ۹۶ ، ۰۷:۳۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ممص فوریو
دوشنبه, ۲۷ آذر ۱۳۹۶، ۰۷:۳۱ ق.ظ ممص فوریو
دانلود رمان کانی

دانلود رمان کانی

این رمان که در ژانر های عاشقانه،اربابی قرار دارد توسط ( حدیثه نادی )  در 389 صفحه نوشته شده است و امروز برای شما عزیزان بر روی سایت ( رمان سه ) برای دانلود قرار داده شده است.

قسمتی از رمان :

ازاین به بعدازش دفاع کنی بدتر باهاش تا میکنم ....

راوی

کانی بادیدن مانی ک چشم به درسالن دوخته بود و کنار رز بود بادو خودشو تو بغل برادرش انداخت .

هردوانگار عین یه تشنه ک به اب میرسه همدیگرو محکم بغل کرده بودنو گریه میکردن .

کانی کمی ازبرادرش فاصله گرفت و صورتشو تندتندمی*ب*و*س*ی*د .

مانی اشکایه کانی رو پاک کردو دوباره اونو محکم بغلش کرد .

متاسفم ،شرمندتم ،کاش میمر... -

 کانی نگذاشت برادرش ادامه بده ودستشوگذاشت رودهنش...

ادامه مطلب...
۲۷ آذر ۹۶ ، ۰۷:۳۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ممص فوریو
دوشنبه, ۲۷ آذر ۱۳۹۶، ۰۷:۳۰ ق.ظ ممص فوریو
دانلود رمان نام تو زندگی من

دانلود رمان نام تو زندگی من

این رمان که در ژانر های عاشقانه،اجتماعی قرار دارد توسط ( DARYA)  در 444 صفحه نوشته شده است و امروز برای شما عزیزان بر روی سایت ( رمان سه ) برای دانلود قرار داده شده است.

قسمتی از رمان :

خانوم فرهودی اخمی کرد که آقای فرهودی رو به او کرد آقای فرهودی: پسر درست حرف بزن ببینم چه خبره آرسام دست به سینه نشست و نفسش را بیرون داد آرسام ایشون نمی تونن تنها باشن اخمی کردم: یعنی چی؟ خانوم فرهودی مشتی به بازوی او زد که آرسام اخمی کرد آرسام : ای بابا مادر من چرا می زنی خانوم فرهودی: درست حرف بزن ببینم چه خبره

آرسام: خوب ممکنه جونش در خطر باشه برای همین دارم می گم او نایی که آراسب رو زدن نمی دونم کی بودن هر کسی که بودن آیه خانوم رو دیدن اونا فکر می کنن که ایشون هم دیدن او نارو برای همین می گم که نمی تونن برن خونه

با تعجب نگاهش کردم که آقای فرهودی رو به او گفت

آقای فرهودی: کیا؟

 آرسام: پدر من من چه می دونم کیان فقط زنگ زدن تحدید کردن برای همین احسان گفت که اجازه ندم تنهایی

ادامه مطلب...
۲۷ آذر ۹۶ ، ۰۷:۳۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ممص فوریو
دوشنبه, ۲۷ آذر ۱۳۹۶، ۰۷:۲۹ ق.ظ ممص فوریو
دانلود رمان به من بگو لیلی

دانلود رمان به من بگو لیلی

این رمان که در ژانر های عاشقانه،اجتماعی قرار دارد توسط ( مهسا زهیری )  در 1198 صفحه نوشته شده است و امروز برای شما عزیزان بر روی سایت ( رمان سه ) برای دانلود قرار داده شده است.

قسمتی از رمان :

از داخل راهروهای پهن و سنگی زیر نور لامپ های دو رنگ عبور می

کردند. کارن برای سر زدن به دانشگاه و اتاقش اومده بود و توی مسیر به دکتر

حیایی برخورده بود. یکی از اعضای هیأت موسس بیمارستان که تو دانشکده

هم حکم معاونت دانشجویی داشت. مطمعناً وقتی ساختمان بیمارستان

تکمیل می شد قرار بود یکی از اعضای هیأت امنا باشه. چند دقیقه ای از قدم

زدنشون می گذشت. بالاخره حیایی پر سید: خوب کاری کردی سرزدی... تو

 این یکی دو ماه جای خالیت به چشم می اومد.

ادامه مطلب...
۲۷ آذر ۹۶ ، ۰۷:۲۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ممص فوریو
دوشنبه, ۲۷ آذر ۱۳۹۶، ۰۷:۲۷ ق.ظ ممص فوریو
دانلود رمان صرفا جهت این که خرفهم شی

دانلود رمان صرفا جهت این که خرفهم شی

این رمان که در ژانر های عاشقانه،اجتماعی قرار دارد توسط ( آوین)  در 616 صفحه نوشته شده است و امروز برای شما عزیزان بر روی سایت ( رمان سه ) برای دانلود قرار داده شده است.

قسمتی از رمان :

خیلی زودتر از اون چیزی که فکرشو میکردم مهموناش باهم اومدن . انواع و اقسام ادمای پیرو جوونی که جالب بود

پناهی با هیچ کدوم حتی سلام هم نمیکرد و یه جورایی نگاه نفرت بارشو نثار تک تک مهموناش میکرد. هیچ کس

حواسش به من نبود خدارو شکر.منم نگاهمو کنجکاوانه دوخته بودم به در تا ابنکه یه پسر هم قد خود پناهی ولی نه

با اون هیکل فابریک وارد ویلا شد و پناهی هم کلی باهاش گرم گرفت.موهای پسره قشنگ طلایی بود و یه کت

شلوار رسمی هم پوشیده بود.قیافه ی خاص و فوق مهربونی داشت . اون دوتا داشتن باهم حرف میزدن و منم خیره

شده بودم به اون پسره که یهو برگشت سمتم و حسابی غافلگیرم کرد.منم که دستمو تکیه داده بودم به میز نزدیک

 بود میزو هرچی ویسکی گرونه از بین ببرم.از همون فاصله هم نگاه غصبناک پناهی رو رو خودم حس میکردم....

ادامه مطلب...
۲۷ آذر ۹۶ ، ۰۷:۲۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ممص فوریو
دوشنبه, ۲۷ آذر ۱۳۹۶، ۰۷:۲۵ ق.ظ ممص فوریو
دانلود رمان چله نشین

دانلود رمان چله نشین

این رمان که در ژانر های عاشقانه،اجتماعی قرار دارد توسط ( مهرشاد لسانی )  در 696 صفحه نوشته شده است و امروز برای شما عزیزان بر روی سایت ( رمان سه ) برای دانلود قرار داده شده است.

قسمتی از رمان :

به ابدارخانه رفتم تا لیوانی آب بخورم. آقا یدالله کنار سینک ظرفشویی نشسته بود و پهنای روزنامه ای که باز کرده بود روی پاهایش، تمام هیکلش را پوشانده بود.

بطری آب معدنی را برداشتم و توی لیوان خالی کردم. از پشت سنگر روزنامه به صدا درآمد: اون مال رئیس روساست توش ابمیوه می برم براشون. لیوان خودت کو؟ بی اعتنا گفتم: یادم رفت بیارم. خب منم رئیس بازرگانیم دیگه. روزنامه را ارام پایین اورد و چشم و ابروی جاهلانه اش با سبیل بلندش بیرون آمد: خوبه آدم اعتماد به نفسش بالا باشه. شما زنها این اعتماد به نفسو از کجا آوردین، خدا عالمه!

خنده ام گرفت:هر چی باشه از شما مردها که برتریم!

 سبیلش را جوید:هها به همین خیال باش. انگشتم را بالا بردم: خیال نیست! واقعیته. پشتیبان هر مرد موفقی زن موفقی بوده. اینو آویزه گوشت کن، آقا یدالله. دیگه هم به من گیرنده که اصلا حوصله ندارم. از جا بلند شد و کاسه کوزه های توی اب چکان را بهم ریخت:زنها همه بی حوصله اونوقت توقع دارن مردا وقتشونو براشون تلف کنن.

ادامه مطلب...
۲۷ آذر ۹۶ ، ۰۷:۲۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ممص فوریو
يكشنبه, ۲۶ آذر ۱۳۹۶، ۰۷:۴۴ ق.ظ ممص فوریو
دانلود رمان غمگینم اما دوستت دارم

دانلود رمان غمگینم اما دوستت دارم

این رمان که در ژانر های عاشقانه،اجتماعی قرار دارد توسط" فاطمه حیدری " در 953 صفحه نوشته شده است و امروز برای شما عزیزان بر روی سایت "رمان سه" برای دانلود قرار داده شده است.

قسمتی از رمان :

- لازم نیست اینقدر جلوش بپلکی که هوای عاشقی به سرش بزنه!

نگاه تندی بهش انداختمو گفتم

- میشه بگی یعنی چی؟؟ چیجوری جلوش نباشم وقتی اونم اینجاست و کناره

ما نشسته؟؟ لازم نیست این حساسیتای...

نذاشت حرفمو بزنمو بی تفاوت بلند شد رفت تو اتاقش!!! واقعادلم شکست

 اصن انگار نه انگار من اینجام!

ادامه مطلب...
۲۶ آذر ۹۶ ، ۰۷:۴۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ممص فوریو
يكشنبه, ۲۶ آذر ۱۳۹۶، ۰۷:۴۳ ق.ظ ممص فوریو
دانلود رمان بن بست

دانلود رمان بن بست

این رمان که در ژانر های عاشقانه،اجتماعی قرار دارد توسط" منا معیری و beste " در 783 صفحه نوشته شده است و امروز برای شما عزیزان بر روی سایت "رمان سه" برای دانلود قرار داده شده است.

قسمتی از رمان :

ترنج خواست برای بار دهم به میشا تذکر بدهد عمو کیا که پریسا برگشت به

سمت عقب و لبخندی به میشا زد ...چرا پیاده نمیشدند ...

- چیزه چرا پس پیاده نمیشیم؟؟

این بار پریسا بلند خندید ... کیا هم انگار کمی خنده اش گرفته بود : خب

همه منتظر بودیم ببینیم تو چی میگی؟؟

 ترنج لبخند پهنی زد : ببخشید من فکر کردم از پریسا جون پرسیدی ...

پریسا سری به سمت کیا تکان داد که ترنج معنایش را نفهمید کیا کمربندش

رو باز کرد : خانومها پیاده شید که من آخرش نفهمیدم چی به چی شد ...

ادامه مطلب...
۲۶ آذر ۹۶ ، ۰۷:۴۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ممص فوریو
يكشنبه, ۲۶ آذر ۱۳۹۶، ۰۷:۴۲ ق.ظ ممص فوریو
دانلود رمان دل میرود

دانلود رمان دل میرود

این رمان که در ژانر های عاشقانه،اجتماعی قرار دارد توسط" فروزان " در 224 صفحه نوشته شده است و امروز برای شما عزیزان بر روی سایت "رمان سه" برای دانلود قرار داده شده است.

قسمتی از رمان :

-داداش منم بیام

بهش یه اخم کردم و گفتم

-زود برمیگردیم کمک عمه باش

امید اما سپیده رو گذاشت تو بغل زهرا و گفت

- پس من میام حسین جان

اونو دیگه نمیتونستم بشونم تو خونه. سویچو بهش پس دادم تا خودش بشینه

پشت فرمونو و من و مامان نشستیم صندلی عقب .

وقتی دکترش خارج از نوبت ویزیتش کرد ، من و امید پشت در اتاق منتظر

نشستیم. هر چی دعا بلد بودم داشتم زیر لب میخوندم تا مامان حالش

 وخیم تر نشده باشه.من احمق همین امروز بیست تومنو از دست داده بودم.

ادامه مطلب...
۲۶ آذر ۹۶ ، ۰۷:۴۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ممص فوریو
يكشنبه, ۲۶ آذر ۱۳۹۶، ۰۷:۳۸ ق.ظ ممص فوریو
دانلود رمان کلت طلایی

دانلود رمان کلت طلایی

این رمان که در ژانر های عاشقانه،پلیسی قرار دارد توسط" silver_sea_horse " در 214 صفحه نوشته شده است و امروز برای شما عزیزان بر روی سایت "رمان سه" برای دانلود قرار داده شده است.

قسمتی از رمان :

به خونه برگشتم، اما دیگه جای من اون جا نبود. اونا متوجه گلوله های کلت

می شدن و قطعا شکشون به من می رفت. جعبه کلت رو برداشتم. یه برگه

کاغذ گیر آوردم و روش برای افشین نوشتم.

- افشین جان، من خیلی بهت بدی کردم، منو ببخش. من باعث مرگ

مادرت و زن داداشت شدم، اما مطمئن باش انتقامشونو می گیرم. هم از

خودم هم از تمام کسایی که باعث مرگشون شدن. انتقام برادرمو هم می

گیرم. یاشار الکی کشته نشد، یاشار رو من کشتم. من به دستور رئیس همون

 مسعود مظفر برادرمو کشتم. پسرخالتو که پرسیدی چطور می شناسمش...

ادامه مطلب...
۲۶ آذر ۹۶ ، ۰۷:۳۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ممص فوریو