دانلود رمان , رمان عاشقانه , رمان , دانلود رمان عاشقانه , رمان طنز و کل کل , دانلود رمان جدید , داستان عاشقانه , دانلود رمان ایرانی.

۱۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «رمان ایرانی» ثبت شده است

چهارشنبه, ۲۹ آذر ۱۳۹۶، ۰۷:۱۸ ق.ظ ممص فوریو
دانلود رمان شیطنت در راه عشق

دانلود رمان شیطنت در راه عشق

این رمان که در ژانر های عاشقانه،اجتماعی،طنز،کلکلی قرار دارد توسط ( فاطمه حسینی )  در 390 صفحه نوشته شده است و امروز برای شما عزیزان بر روی سایت ( رمان سه ) برای دانلود قرار داده شده است.

قسمتی از رمان :

امروم یه قرارداد داشتم با یکی از شرکت های فرانسه! خواستم یه نگاه به مدارکا

بندازم.کشومو باز کردم اما نبود همه جارو گشتم اما پیداش نکردم یهو یادم

اومد تو کیفمه به خشکی شانس کیفم که خونس ! اه!

یادم رفت بیارمش سویچو برداشتم و از شرکت اومدم بیرون!

از آسانسور اومدم بیرون از تو خونه صدار اهنگ میومد

عروسیه؟

درو با کلید باز کردم رفتم تو دیدم رها پشتش به منه داره میر*ق*صه!

اهنگش اونقدر زیاد بود که متوجه ورود من نشد! اوه چی پوشیده یه تاپ

دورگردنی صورتی، با یه دامن کوتاه سفید !

دلم میخواست تا شب بشینمو نگاش کنم اما ناخواسته به طرفش رفتم دستامو...

ادامه مطلب...
۲۹ آذر ۹۶ ، ۰۷:۱۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ممص فوریو
دوشنبه, ۲۷ آذر ۱۳۹۶، ۰۷:۳۰ ق.ظ ممص فوریو
دانلود رمان نام تو زندگی من

دانلود رمان نام تو زندگی من

این رمان که در ژانر های عاشقانه،اجتماعی قرار دارد توسط ( DARYA)  در 444 صفحه نوشته شده است و امروز برای شما عزیزان بر روی سایت ( رمان سه ) برای دانلود قرار داده شده است.

قسمتی از رمان :

خانوم فرهودی اخمی کرد که آقای فرهودی رو به او کرد آقای فرهودی: پسر درست حرف بزن ببینم چه خبره آرسام دست به سینه نشست و نفسش را بیرون داد آرسام ایشون نمی تونن تنها باشن اخمی کردم: یعنی چی؟ خانوم فرهودی مشتی به بازوی او زد که آرسام اخمی کرد آرسام : ای بابا مادر من چرا می زنی خانوم فرهودی: درست حرف بزن ببینم چه خبره

آرسام: خوب ممکنه جونش در خطر باشه برای همین دارم می گم او نایی که آراسب رو زدن نمی دونم کی بودن هر کسی که بودن آیه خانوم رو دیدن اونا فکر می کنن که ایشون هم دیدن او نارو برای همین می گم که نمی تونن برن خونه

با تعجب نگاهش کردم که آقای فرهودی رو به او گفت

آقای فرهودی: کیا؟

 آرسام: پدر من من چه می دونم کیان فقط زنگ زدن تحدید کردن برای همین احسان گفت که اجازه ندم تنهایی

ادامه مطلب...
۲۷ آذر ۹۶ ، ۰۷:۳۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ممص فوریو
يكشنبه, ۲۶ آذر ۱۳۹۶، ۰۷:۴۴ ق.ظ ممص فوریو
دانلود رمان غمگینم اما دوستت دارم

دانلود رمان غمگینم اما دوستت دارم

این رمان که در ژانر های عاشقانه،اجتماعی قرار دارد توسط" فاطمه حیدری " در 953 صفحه نوشته شده است و امروز برای شما عزیزان بر روی سایت "رمان سه" برای دانلود قرار داده شده است.

قسمتی از رمان :

- لازم نیست اینقدر جلوش بپلکی که هوای عاشقی به سرش بزنه!

نگاه تندی بهش انداختمو گفتم

- میشه بگی یعنی چی؟؟ چیجوری جلوش نباشم وقتی اونم اینجاست و کناره

ما نشسته؟؟ لازم نیست این حساسیتای...

نذاشت حرفمو بزنمو بی تفاوت بلند شد رفت تو اتاقش!!! واقعادلم شکست

 اصن انگار نه انگار من اینجام!

ادامه مطلب...
۲۶ آذر ۹۶ ، ۰۷:۴۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ممص فوریو
يكشنبه, ۲۶ آذر ۱۳۹۶، ۰۷:۴۳ ق.ظ ممص فوریو
دانلود رمان بن بست

دانلود رمان بن بست

این رمان که در ژانر های عاشقانه،اجتماعی قرار دارد توسط" منا معیری و beste " در 783 صفحه نوشته شده است و امروز برای شما عزیزان بر روی سایت "رمان سه" برای دانلود قرار داده شده است.

قسمتی از رمان :

ترنج خواست برای بار دهم به میشا تذکر بدهد عمو کیا که پریسا برگشت به

سمت عقب و لبخندی به میشا زد ...چرا پیاده نمیشدند ...

- چیزه چرا پس پیاده نمیشیم؟؟

این بار پریسا بلند خندید ... کیا هم انگار کمی خنده اش گرفته بود : خب

همه منتظر بودیم ببینیم تو چی میگی؟؟

 ترنج لبخند پهنی زد : ببخشید من فکر کردم از پریسا جون پرسیدی ...

پریسا سری به سمت کیا تکان داد که ترنج معنایش را نفهمید کیا کمربندش

رو باز کرد : خانومها پیاده شید که من آخرش نفهمیدم چی به چی شد ...

ادامه مطلب...
۲۶ آذر ۹۶ ، ۰۷:۴۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ممص فوریو
يكشنبه, ۲۶ آذر ۱۳۹۶، ۰۷:۴۲ ق.ظ ممص فوریو
دانلود رمان دل میرود

دانلود رمان دل میرود

این رمان که در ژانر های عاشقانه،اجتماعی قرار دارد توسط" فروزان " در 224 صفحه نوشته شده است و امروز برای شما عزیزان بر روی سایت "رمان سه" برای دانلود قرار داده شده است.

قسمتی از رمان :

-داداش منم بیام

بهش یه اخم کردم و گفتم

-زود برمیگردیم کمک عمه باش

امید اما سپیده رو گذاشت تو بغل زهرا و گفت

- پس من میام حسین جان

اونو دیگه نمیتونستم بشونم تو خونه. سویچو بهش پس دادم تا خودش بشینه

پشت فرمونو و من و مامان نشستیم صندلی عقب .

وقتی دکترش خارج از نوبت ویزیتش کرد ، من و امید پشت در اتاق منتظر

نشستیم. هر چی دعا بلد بودم داشتم زیر لب میخوندم تا مامان حالش

 وخیم تر نشده باشه.من احمق همین امروز بیست تومنو از دست داده بودم.

ادامه مطلب...
۲۶ آذر ۹۶ ، ۰۷:۴۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ممص فوریو
يكشنبه, ۲۶ آذر ۱۳۹۶، ۰۷:۳۸ ق.ظ ممص فوریو
دانلود رمان کلت طلایی

دانلود رمان کلت طلایی

این رمان که در ژانر های عاشقانه،پلیسی قرار دارد توسط" silver_sea_horse " در 214 صفحه نوشته شده است و امروز برای شما عزیزان بر روی سایت "رمان سه" برای دانلود قرار داده شده است.

قسمتی از رمان :

به خونه برگشتم، اما دیگه جای من اون جا نبود. اونا متوجه گلوله های کلت

می شدن و قطعا شکشون به من می رفت. جعبه کلت رو برداشتم. یه برگه

کاغذ گیر آوردم و روش برای افشین نوشتم.

- افشین جان، من خیلی بهت بدی کردم، منو ببخش. من باعث مرگ

مادرت و زن داداشت شدم، اما مطمئن باش انتقامشونو می گیرم. هم از

خودم هم از تمام کسایی که باعث مرگشون شدن. انتقام برادرمو هم می

گیرم. یاشار الکی کشته نشد، یاشار رو من کشتم. من به دستور رئیس همون

 مسعود مظفر برادرمو کشتم. پسرخالتو که پرسیدی چطور می شناسمش...

ادامه مطلب...
۲۶ آذر ۹۶ ، ۰۷:۳۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ممص فوریو
يكشنبه, ۲۶ آذر ۱۳۹۶، ۰۷:۳۷ ق.ظ ممص فوریو
دانلود رمان هستی ام را نگیر جلد اول

دانلود رمان هستی ام را نگیر جلد اول

این رمان که در ژانر های عاشقانه،اجتماعی،تراژدی قرار دارد توسط" م.عبدالله زاده " در 416صفحه نوشته شده و توسط " یاسمین الف& sariw " ویراستاری شده است و امروز برای شما عزیزان بر روی سایت "رمان سه" برای دانلود قرار داده شده است.

قسمتی از رمان :

پسر: سلام خانومها! خیلی خوش اومدید مغازه ی بنده رو منور کردید! بفرمایید چی میخوایید تا براتون بیارم؟

مبینا آروم جوری که مغازه دار متوجه نشه زیر گوشم گفت:

_ بهش بگو یه نفس بکشه! خفه نشه یه وقت!

ریز خندیدم و به سمت مغازه دار برگشتم و گفتم:

_ خسته نباشید، یه پارچه برای لباس مجلسی میخواستیم.

_ بله! مطمئن باشید که بهترین مغازه رو انتخاب کردید. بیایید این سمت پارچه های مجلسیمون این سمت

مغازه ان. خب خانومها چه نوع پارچه ای مد نظرتونه؟

من: خیلی مهم نیست، فقط یه چیزی که خوب به نظر برسه.

پسر: متوجه شدم چی میخوایید! به نظرم پارچه ی گیپور با ترکیب حریر بهترین انتخابه.

مبینا: اما گیپور برای سن ما خیلی مناسب نیست.

پسر: اختیار دارید خانوم زیبا، الان پارچه ی گیپور تو بورس ترین پارچه ی مجلسیه. البته انتخاب با شماست.

 مبینا: به نظرم اون پارچه ی حریر با آستر قرمز خیلی قشنگ میشه!

ادامه مطلب...
۲۶ آذر ۹۶ ، ۰۷:۳۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ممص فوریو
يكشنبه, ۲۶ آذر ۱۳۹۶، ۰۷:۳۶ ق.ظ ممص فوریو
دانلود رمان تقاص این روزها

دانلود رمان تقاص این روزها

این رمان که در ژانر های عاشقانه،معمایی،جنایی قرار دارد توسط" مهسا ولی زاده " در 522 صفحه نوشته شده و توسط "  Aida Farahani &mahshid .star" ویراستاری شده است و امروز برای شما عزیزان بر روی سایت "رمان سه" برای دانلود قرار داده شده است.

قسمتی از رمان :

با هیجان گفتم:

-چه جالب! و گروه سوم چی؟

- گروه سوم آدمهایی هستن که بیشتر روی هم سرمایه گذاری میکنن. یعنی دوتا آدم پولدار فقط به جهت

اینکه پدرهاشون با هم شریک بشن، باهم ازدواج میکنن؛ اما قبل از ازدواج شرط میکنن که رابطه اونها تنها

محدود به خونه نیست، یعنی هر دو طرف بیرون از خونه با آدم های دیگه رابطه دارن و چیزی رو هم از هم پنهان

نمیکنن. این رو دین منع کرده، چون توی اروپا تعداد زیادی بچه هستند که پدراشون مشخص نیست و نام

خانوادگیشون، فامیلی مادرشونه.

لبم را به دندان گرفتم و گفتم:

-چه وحشتناک! این گروه آخر رو اصلا دوست ندارم.

لبخند جذابی زد و گفت:

-مردهای گروه آخر نمیدونن که ارضای عشقی برای یک زن مهمتر از ارضای جسمیه.

نگاهش کردم، فوقالعاده بود که احساس زنها برایش مهم است. تک سرفه ای کرد و گفت:

-زیاد حرف زدم، فکر کنم کاری داشتین.

 - آره ٬ میخواستم در مورد دایی سرهنگت باهات صحبت کنم.

ادامه مطلب...
۲۶ آذر ۹۶ ، ۰۷:۳۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ممص فوریو
يكشنبه, ۲۶ آذر ۱۳۹۶، ۰۷:۳۶ ق.ظ ممص فوریو
دانلود رمان عقرب و پروانه

دانلود رمان عقرب و پروانه

این رمان که در ژانر های عاشقانه، پلیسی، اکشن قرار دارد توسط" pari3017 " در 352 صفحه نوشته شده و توسط " DENIRA " ویراستاری شده است و امروز برای شما عزیزان بر روی سایت "رمان سه" برای دانلود قرار داده شده است.

قسمتی از رمان :

-مهمون؟ من شما رو مهمون نکردم! این جزو وظیفه ی منه که حواسم به اوضاع و احوال شما باشه؛ چون اگه نیم

کیلو اینور اونور شین باباتون من رو مواخذه میکنه!

تعجب کردم! بادیگاردا به احوال طرف چی کار دارن؟ یعنی تا این حد؟ عجیبه! خواستم بگم اگه تو اینقدر بد

خلقی نکنی من احوالم خوبه؛ اما چنان اخم کرده بود که ترسیدم بعدش بزنه گردنم رو بشکنه. لامصب اختیار تام

هم از بابای ادم فروش من گرفته بود! با حرص دوباره قاشق و چنگال رو برداشتم که خم شد سمتم و چنگال رو

ازم گرفت. متعجب نگاهش کردم.

- لازم نیست جلوی من رسمی غذا بخوری! اینطوری اشتهات کور میشه، راحت باش!

بعد زیر لب آروم با خودش گفت:

 -همین فس دادنها اشتهای ادم رو کور میکنه.

ادامه مطلب...
۲۶ آذر ۹۶ ، ۰۷:۳۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ممص فوریو
يكشنبه, ۲۶ آذر ۱۳۹۶، ۰۷:۳۲ ق.ظ ممص فوریو
دانلود رمان تو ، بار دیگر

دانلود رمان تو ، بار دیگر

این رمان که در ژانر های عاشقانه،اجتماعی قرار دارد توسط" زهرا اسدی " در 391 صفحه نوشته شده و توسط " :~LiYaN~:." ویراستاری شده است و امروز برای شما عزیزان بر روی سایت "رمان سه" برای دانلود قرار داده شده است.

قسمتی از رمان :

خودش را کنار کشید تا داخل شوم. از کنارش که میگذشتم بوی خوش عطرش مسحورم کرد. پاهایم به اختیار

خودم نبود. جثه ام سبک شده بود. گویی روی ابرها قدم برمی دارم. تنها شدیم. کنار پنجره رفته و ارسی ها را بالا

زد. باد سردی، با صورت گر گرفته و داغ از هیجانم برخورد کرد. صدای جنب و جوش اهل عمارت واضحتر به

گوش میرسید. هنوز پیش من خجالت میکشید. گونه هایش گل انداخته و سعی داشت از نگاه به من بپرهیزد.

- امیرخسرو اومده، با سه تا از نوچه هاش.

و در حالی که روی میز را خلوت میکرد، در جواب چشمان پرسشگر من گفت:

- برادر کوچک خانم ارباب.

قلبم تکانی خورد، گواه بد میداد، یخ کردم. قدرت تکلمم را از دست داده بودم. زبانم سنگین شده و قادر به

 حرکتش نبودم.

ادامه مطلب...
۲۶ آذر ۹۶ ، ۰۷:۳۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ممص فوریو