دانلود رمان , رمان عاشقانه , رمان , دانلود رمان عاشقانه , رمان طنز و کل کل , دانلود رمان جدید , داستان عاشقانه , دانلود رمان ایرانی.

چهارشنبه, ۲۹ آذر ۱۳۹۶، ۰۷:۲۴ ق.ظ ممص فوریو
دانلود رمان پرتگاه عشق

دانلود رمان پرتگاه عشق

این رمان که در ژانر های عاشقانه،اجتماعی قرار دارد توسط ( homa_moscow &shahtut )  در 138 صفحه نوشته شده است و امروز برای شما عزیزان بر روی سایت ( رمان سه ) برای دانلود قرار داده شده است.

قسمتی از رمان :

از پشت میز بلند شد و به طرف کاناپه ی رو به روی تلویزیون رفت.روی ان نشست گوشی جدیدی که عصر قبل از

امدن به همراه یک سیمکارت اعتباری گرفته بود از جیبش بیرون اورد و شماره خانه را گرفت.تلویزیون را بر روی

شبکه ای فیلم وحشتناکی پخش می کرد تنظیم کرد و صدای ان را بالا برد.بعد از 5بوق صدای نیکا در گوشی پیچید

:بله؟ -

معین سکوت کرده بود.

:مرض داری زنگ میزنی؟ -

بازهم سکوت

:اگه نمی خوای حرف بزنی مزاحم... -

ناگهان صدای فریاد دخترک در فیلم در خانه پیچید.

صدای نفس نفس زدن نیکا به گوش می رسید. با لبخند گوشی را قطع کرد.

صدای مادرش بلند شد:معین صدای اون و کم کن.

:باشه. -

به پنج دقیقه نرسیده باز هم شماره خانه را گرفت.اینبار کسی گوشی را برنداشت.

بازهم شماره خانه را گرفت.و مثل دفعه قبل کسی پاسخگو نبود.

مهدیه کنارش نشست و گفت:شماره کی رو می گیری؟این همه زنگ میزنی؟

:دنبال مهرداد می گردم.جواب نمیده. -

:یه روز باهم برای شام یا ناهار بیاین خیلی وقته ندیدمش. -

:مامان!من پسرتم یا مهرداد؟ -

:حسودی نکن بچه. -

نیشخندی زد بلند شد و به طرف اتاقش رفت و گفت:من یکم می خوابم. 

:صبح کی بیدارت کنم؟

ادامه مطلب...
۲۹ آذر ۹۶ ، ۰۷:۲۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ممص فوریو
چهارشنبه, ۲۹ آذر ۱۳۹۶، ۰۷:۲۱ ق.ظ ممص فوریو
دانلود رمان داماد اجاره ای

دانلود رمان داماد اجاره ای

این رمان که در ژانر های عاشقانه،اجتماعی،طنز قرار دارد توسط ( هوای تو )  در 324 صفحه نوشته شده است و امروز برای شما عزیزان بر روی سایت ( رمان سه ) برای دانلود قرار داده شده است.

قسمتی از رمان :

 

یه نگام به دیگ اش بود و یه نگام به در نمی دونم چرا اینا نیومده بودن ... خیلی از فامیلا اومده بودن خونمون اما بازم از شهرامو امین خبری نبود....دوباره یه نگاه به در انداختم که امین تنها اومد تو خونه . ای بابا پس شهرام کجاست، امین رفت سمت بابا کنارش رو تخت نشست و ۵ دقیقه باهاش حرف زد دوباره بلند شد از خونه رفت بیرون این دفعه با شهرام اومد تو خونه ... شهرام یه کت و شلوار مشکی پوشیده بود اخی خیلی مظلوم و اقا و نجیب و همه چیز تموم شده بود .... به ما که رسیدن شهرام یه یا ا... گفت و با سرپایین افتاده رفتن سمت بابا. بابا به احترامش بلند شد و با هم خیلی گرم روبوسی کردن و رو تخت نشستن یه نیم ساعت داشتن حرف می زدن که بابا بلند شد و اومد سمت دیگا امینو شهرام هم دنبالش منو امینه هم که کنار دیگا ایستاده بودیم. هر کدوم به نوبت اشو هم زدن ... همون موقع مامان بهم گفت که به مهرانه خانم بگم پیاز داغو نعنا رو برا تزئین اشا اماده کنه

ادامه مطلب...
۲۹ آذر ۹۶ ، ۰۷:۲۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ممص فوریو
چهارشنبه, ۲۹ آذر ۱۳۹۶، ۰۷:۲۰ ق.ظ ممص فوریو
دانلود رمان زندگی غیر مشترک

دانلود رمان زندگی غیر مشترک

این رمان که در ژانر های عاشقانه،اجتماعی قرار دارد توسط ( دختر خورشید )  در 516 صفحه نوشته شده است و امروز برای شما عزیزان بر روی سایت ( رمان سه ) برای دانلود قرار داده شده است.

قسمتی از رمان :

کوروش: خیانت؟ چرا خیانت... تو میتونی باهاش تموم کنی ...

میتوانست... هرچند سخت بود اولین پسری بود که با او حتی حرف زده بود

کلمات عاشقانه را اولین بار از زبان او شنیده بود. قبل از ان هیچ کس در

زندگی اش نبود.کنار کشیدن از شروین با توجه به موج های منفی دیگران

خیلی اسان نبود. ته دلش هنوز خواستن او را که اولین بود می توانست حس

کند اما به همان اندازه هم می توانست از او به راحتی چشم پوشی کند.

ویژگی های کوروش نسبت به شروین برتری داشت.به خاطر کوروش از

شروین دست بکشد و بخاطر یک نفر دیگر هم از کوروش... خودش از

 افکارش لبخندی زدو به فنجان چایش خیره شد

ادامه مطلب...
۲۹ آذر ۹۶ ، ۰۷:۲۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ممص فوریو
چهارشنبه, ۲۹ آذر ۱۳۹۶، ۰۷:۱۸ ق.ظ ممص فوریو
دانلود رمان شیطنت در راه عشق

دانلود رمان شیطنت در راه عشق

این رمان که در ژانر های عاشقانه،اجتماعی،طنز،کلکلی قرار دارد توسط ( فاطمه حسینی )  در 390 صفحه نوشته شده است و امروز برای شما عزیزان بر روی سایت ( رمان سه ) برای دانلود قرار داده شده است.

قسمتی از رمان :

امروم یه قرارداد داشتم با یکی از شرکت های فرانسه! خواستم یه نگاه به مدارکا

بندازم.کشومو باز کردم اما نبود همه جارو گشتم اما پیداش نکردم یهو یادم

اومد تو کیفمه به خشکی شانس کیفم که خونس ! اه!

یادم رفت بیارمش سویچو برداشتم و از شرکت اومدم بیرون!

از آسانسور اومدم بیرون از تو خونه صدار اهنگ میومد

عروسیه؟

درو با کلید باز کردم رفتم تو دیدم رها پشتش به منه داره میر*ق*صه!

اهنگش اونقدر زیاد بود که متوجه ورود من نشد! اوه چی پوشیده یه تاپ

دورگردنی صورتی، با یه دامن کوتاه سفید !

دلم میخواست تا شب بشینمو نگاش کنم اما ناخواسته به طرفش رفتم دستامو...

ادامه مطلب...
۲۹ آذر ۹۶ ، ۰۷:۱۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ممص فوریو
دوشنبه, ۲۷ آذر ۱۳۹۶، ۰۷:۳۵ ق.ظ ممص فوریو
دانلود رمان شوکا عروس جنگل

دانلود رمان شوکا عروس جنگل

این رمان که در ژانر های عاشقانه،اجتماعی قرار دارد توسط ( مهدیه )  در 145 صفحه نوشته شده است و امروز برای شما عزیزان بر روی سایت ( رمان سه ) برای دانلود قرار داده شده است.

قسمتی از رمان :

تا وارد شدم خاتون و دو تا زن ارباب رو دیدم که روی صندلی نشستن و هم چنین دوست ارباب رئوف

رئوف دوباره با دیدنم سلام کرد و ازجاش بلند شد

خجالت کشیدم و تعارفش کردم بشینه و خودم روی صندلی نشستم

خبری از ارباب نبود و جالب تر اینکه غذا رنگارنگ روی میز چیده شده بود اما هنوز کسی توی بشقابش نکشیده بود

رئوف بعد از چند ثانیه با لبخند گفت :اخه اشرف جون چرا این پسر ننرت نمیاد ..اینم قانونه گذاشتین تا بابک

نباشه کسی غذا نخوره

بعدم داد زد شاهزاده بابک قدم رنجه کن که روده کوچیکه بزرگه رو قورت داد

در همین هنگام صدای ارباب بلند شد که گفت:چه خبرته رئوف ..اینجا رو روی سرت گذاشتی

قانون قانونه و برای همه لازم و اجرا

خاتون بالبخند به رئوف وارباب نگاه می کرد ....

ارباب اول از همه برای رئوف غذا کشید و گفت بیا بخور که نگی بابک منو گرسته گذاشت

رئوفم مثل بچه ها چشماش برقی زد و یه قاشق خورد و گفت خب اجازه میدم بخورید ...

 منیژه و سرمه از حرکات رئوف خنده شون گرفته بود

ادامه مطلب...
۲۷ آذر ۹۶ ، ۰۷:۳۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ممص فوریو
دوشنبه, ۲۷ آذر ۱۳۹۶، ۰۷:۳۳ ق.ظ ممص فوریو
دانلود رمان آیدا و مرد مغرور

دانلود رمان آیدا و مرد مغرور

ساعت روی دیوار نگاه کردم .وای ساعت یکه چقدر

خوابیدم ...خوبه که جمعست...

لباموگاز گرفتم سرمو زیر انداختم .

 ببخشید ...نمی دونم چی شد اینقدر خوابیدم

یه دستشو توجیب شلوار اسپرتش کرد فاصله شو کم کرد گفت:

 درختی که تورو ترسونده بود قطع کردم.دیگه شبا راحت بخواب...صبحانه که

نخوردی زود بیاپایین که نهار حاظره باید کارکنان خونه روبهت معرفی کنم.فقط

نمی خوام باهاشون گرم بگیری فهمیدی..؟

از اتاق رفت بیرون منم بدون اینکه حرفی بزنم رفتم دست ورومو شستم.دنبالش

رفتم کنار پله هاایستاده بود.همراهش ازپله هاپایین رفتم...دوباره گفت :

 من دوست ندارم زمانی که خونم کسی تو ساختمان باشه برای همینم قبل ازاینکه

من بیام مستختمین کاراشونو می کنند ومیرن خونه اشون که ته باغه .

روی پله آخرایستاد من که از پله ه پایین آمدم صدام کرد

 راپانزل....

 چشمام گشاد شد ایستادم بامن بود ..؟با تعجب نگاش کردم .بلند خندید...

ادامه مطلب...
۲۷ آذر ۹۶ ، ۰۷:۳۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ممص فوریو
دوشنبه, ۲۷ آذر ۱۳۹۶، ۰۷:۳۲ ق.ظ ممص فوریو
دانلود رمان روزهای رنگی

دانلود رمان روزهای رنگی

این رمان که در ژانر های عاشقانه،اجتماعی قرار دارد توسط ( ترانه . ن )  در 477 صفحه نوشته شده است و امروز برای شما عزیزان بر روی سایت ( رمان سه ) برای دانلود قرار داده شده است.

قسمتی از رمان :

اونو دیگه خودت از یه جا وقت بگیر. من فرصت نمی کنم.

- باشه. برو دیگه کارم باهات تموم شد. بای. گوشی رو قطع کردم و به مامان خبر دادم که فردا عصر با مینا می رم خرید.

 سه شنبه صبح بعد از صبحونه رفتم تو هال و مشغول دیدن فیلم شدم. کیانوش هم طبق معمول صبحونه اش رو که خورد رفت تو اتاقش و تا موقع ناهار از اتاق بیرون نیومد. برام جالب بود! یه وقتهایی حد و مرزها رو می شکست و یه وقتهایی انقدر ملاحظه کار می شد! سر میز مدام شوخی می کرد و سر به سرم می داشت. بر عکس این چند وقته که همش تو خودش بود! بعد از ناهار طبق رسمی که تازگیها خودش واسه سه شنبه ها گذاشته بود، من رفتم تو هال مشغول فیلم دیدن شدم و اونم مشغول جمع آوری میز ناهار شد. کارش که تموم شد با دو تا چایی اومد نشست کنارم رو مبل. سینی چایی رو هم گذاشت رو میز. یه عینک سه بعدی از رو میز برداشت زد به ...

ادامه مطلب...
۲۷ آذر ۹۶ ، ۰۷:۳۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ممص فوریو
دوشنبه, ۲۷ آذر ۱۳۹۶، ۰۷:۳۱ ق.ظ ممص فوریو
دانلود رمان کانی

دانلود رمان کانی

این رمان که در ژانر های عاشقانه،اربابی قرار دارد توسط ( حدیثه نادی )  در 389 صفحه نوشته شده است و امروز برای شما عزیزان بر روی سایت ( رمان سه ) برای دانلود قرار داده شده است.

قسمتی از رمان :

ازاین به بعدازش دفاع کنی بدتر باهاش تا میکنم ....

راوی

کانی بادیدن مانی ک چشم به درسالن دوخته بود و کنار رز بود بادو خودشو تو بغل برادرش انداخت .

هردوانگار عین یه تشنه ک به اب میرسه همدیگرو محکم بغل کرده بودنو گریه میکردن .

کانی کمی ازبرادرش فاصله گرفت و صورتشو تندتندمی*ب*و*س*ی*د .

مانی اشکایه کانی رو پاک کردو دوباره اونو محکم بغلش کرد .

متاسفم ،شرمندتم ،کاش میمر... -

 کانی نگذاشت برادرش ادامه بده ودستشوگذاشت رودهنش...

ادامه مطلب...
۲۷ آذر ۹۶ ، ۰۷:۳۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ممص فوریو
دوشنبه, ۲۷ آذر ۱۳۹۶، ۰۷:۳۰ ق.ظ ممص فوریو
دانلود رمان نام تو زندگی من

دانلود رمان نام تو زندگی من

این رمان که در ژانر های عاشقانه،اجتماعی قرار دارد توسط ( DARYA)  در 444 صفحه نوشته شده است و امروز برای شما عزیزان بر روی سایت ( رمان سه ) برای دانلود قرار داده شده است.

قسمتی از رمان :

خانوم فرهودی اخمی کرد که آقای فرهودی رو به او کرد آقای فرهودی: پسر درست حرف بزن ببینم چه خبره آرسام دست به سینه نشست و نفسش را بیرون داد آرسام ایشون نمی تونن تنها باشن اخمی کردم: یعنی چی؟ خانوم فرهودی مشتی به بازوی او زد که آرسام اخمی کرد آرسام : ای بابا مادر من چرا می زنی خانوم فرهودی: درست حرف بزن ببینم چه خبره

آرسام: خوب ممکنه جونش در خطر باشه برای همین دارم می گم او نایی که آراسب رو زدن نمی دونم کی بودن هر کسی که بودن آیه خانوم رو دیدن اونا فکر می کنن که ایشون هم دیدن او نارو برای همین می گم که نمی تونن برن خونه

با تعجب نگاهش کردم که آقای فرهودی رو به او گفت

آقای فرهودی: کیا؟

 آرسام: پدر من من چه می دونم کیان فقط زنگ زدن تحدید کردن برای همین احسان گفت که اجازه ندم تنهایی

ادامه مطلب...
۲۷ آذر ۹۶ ، ۰۷:۳۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ممص فوریو
دوشنبه, ۲۷ آذر ۱۳۹۶، ۰۷:۲۹ ق.ظ ممص فوریو
دانلود رمان به من بگو لیلی

دانلود رمان به من بگو لیلی

این رمان که در ژانر های عاشقانه،اجتماعی قرار دارد توسط ( مهسا زهیری )  در 1198 صفحه نوشته شده است و امروز برای شما عزیزان بر روی سایت ( رمان سه ) برای دانلود قرار داده شده است.

قسمتی از رمان :

از داخل راهروهای پهن و سنگی زیر نور لامپ های دو رنگ عبور می

کردند. کارن برای سر زدن به دانشگاه و اتاقش اومده بود و توی مسیر به دکتر

حیایی برخورده بود. یکی از اعضای هیأت موسس بیمارستان که تو دانشکده

هم حکم معاونت دانشجویی داشت. مطمعناً وقتی ساختمان بیمارستان

تکمیل می شد قرار بود یکی از اعضای هیأت امنا باشه. چند دقیقه ای از قدم

زدنشون می گذشت. بالاخره حیایی پر سید: خوب کاری کردی سرزدی... تو

 این یکی دو ماه جای خالیت به چشم می اومد.

ادامه مطلب...
۲۷ آذر ۹۶ ، ۰۷:۲۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ممص فوریو