دانلود رمان نبض یک مرد

این رمان که در ژانر های عاشقانه،اجتماعی قرار دارد توسط ( شاهتوت )  در 374 صفحه نوشته شده است و امروز برای شما عزیزان بر روی سایت ( رمان سه ) برای دانلود قرار داده شده است.

قسمتی از رمان :

شیر آب را بستم. می توانستم صدای گریه اش را بشنوم. گریه اش انگشتانم را دور شیر محکم بند کرد... دستم را به دیوار گرفتم و آرام گفتم: حالم خوبه!... خوب نبودم. نمی توانستم باشم. نمی خواستم باشم. دلم می خواست فریاد بزنم و از خواب بیدار شوم. بیدار شوم و ببینم در اتاقم هستم. بالشتی که به صورتم می خورد را رویش پرت کنم و فریاد بزنم : گم شو بیرون بزار بخوابم.

 

دانلود رمان التهاب یک دوران

این رمان که در ژانر های عاشقانه،اجتماعی،طنز قرار دارد توسط ( N.Raya )  در 1003 صفحه نوشته شده و توسط ( liyan ) ویراستاری شده است و امروز برای شما عزیزان بر روی سایت ( رمان سه ) برای دانلود قرار داده شده است.

قسمتی از رمان :

نزدیک به تاریک شدن هوا بود و هنوز هیچ خبری به دستش نرسیده بود. خودش هم کمکم به این نتیجه رسیده بود که

جستوجو بیفایده است. بیشتر محلهای جستوجوی آنها املاک مورگان بود و مهرزاد با خودش عهد کرد که اگر تا

شب خبری یا سرنخی از آن ها به دست نیامد، به سراغ مورگان برود و از او سوال کند. تنها راه باقیمانده همان بود. تمام

 اتفاقات اخیری که برای این خانواده به وجود آمده بود، مربوط به مورگان میشد و تمام شکش به او بود.

دانلود رمان قفل بصورت PDF

این رمان که در ژانر های عاشقانه،اجتماعی،تراژدی قرار دارد توسط ( shaghayegh- h96 )  در 376 صفحه نوشته شده است و امروز برای شما عزیزان بر روی سایت ( رمان سه ) برای دانلود قرار داده شده است.

قسمتی از رمان :

قدمهای آهسته ام رو به سمت استخر برداشتم. آروم آروم نزدیکش رفتم و نگاهم رو به نیم رخ غرق در فکرش دوختم.

بوی سیگارش به مشامم رسید و باعث شد سرفه ای بکنم. سرش رو به سمت من چرخوند و خیره نگاهم کرد.

چینی به بینیم دادم و گفتم: چقدر سیگار میکشی!

نگاهی به سر تا پام کرد و با صدای خشداری گفت: کجا بودی؟

 شونه ام رو بالا انداختم و گفتم: یه جایی زیر آسمون خدا.

دانلود رمان زیباترین اجبار

این رمان که در ژانر های عاشقانه،اجتماعی،طنز،کل کلی قرار دارد توسط ( MELika_n_p )  در 322 صفحه نوشته شده است و امروز برای شما عزیزان بر روی سایت ( رمان سه ) برای دانلود قرار داده شده است.

قسمتی از رمان :

بیتا باور نمیکنه دوسااش دارم و ردم میکنه ولی نمیتونم اینجوری تساالیم بشاام

باید به باربد درباره علاقم به خواهرش بگم

شاید عصبانی ب شه شایدم کلن دو ستی با منو کنار بزاره میدونم احتمال اینکه

کمکم کنه خیلی کمه ولی مجبورم این کارو انجام بدم

 تازه اول و آخرش که باید بفهمه

دانلود رمان شوره زار

این رمان که در ژانر های عاشقانه،اجتماعی قرار دارد توسط ( معصومه آبی)  در 924 صفحه نوشته شده است و امروز برای شما عزیزان بر روی سایت ( رمان سه ) برای دانلود قرار داده شده است.

قسمتی از رمان :

- خسته میشم خب هی یه جا بشینم و در و دیوار رو نگاه کنم !

حافظ چشم غره ای برایش رفت :

- حرف که تو کله ات نمیره ! فقط چونه ات میجنبه !

سبا بدون توجه به او با کشمش هایش مشغول بود !

دستی به چانه اش کشید و سرش را تکان داد :

- برات آلوچه خریدم . زیاد نخوری کار بدی دستمون !

سبا با خوشحالی و چشمانی برّاق نگاهش کرد :

 - قربون داداشم برم !

دانلود رمان دروغ شیرین

این رمان که در ژانر های عاشقانه،اجتماعی قرار دارد توسط ( saghar & sparrow )  در 702 صفحه نوشته شده است و امروز برای شما عزیزان بر روی سایت ( رمان سه ) برای دانلود قرار داده شده است.

قسمتی از رمان :

-من که هر چی بگم تو حرف خودتو میزنی. ولی قول بده بازم بیای ولی

ایندفعه باید یه ماه بمونیا

- منظورت اینه که چترو وا کنم مستقیم فرود بیان تو خونتون؟

- آفرین...تو شمیشه باشوش بودی و من به خاطر شمین بهت افتخار میکنم .

- مرسی که شمیشه بهم نوت نلب میدی .

 هر دو خندیدیم و رفتیم سمت در. با خاله پروانه خداحافظی کردم

دانلود رمان تقابل

این رمان که در ژانر های عاشقانه،اجتماعی قرار دارد توسط ( الف. کلانتری )  در 1266 صفحه نوشته شده است و امروز برای شما عزیزان بر روی سایت ( رمان سه ) برای دانلود قرار داده شده است.

قسمتی از رمان :

گو شی را بردا شت و شماره ی سبحان را گرفت، بهتر از هم صحبتی با نازنین

بود. سبحان زبان همه را می دانست، بهانه ی در دسترس نبودن گوشی نازنین

را آورد و خواسررت او خبر رفتن به این میهمانی را به گوشررش برسرراند تا زمان

رسیدنش آماده شود.

راه دیگری برای راهی کردن آن زبان دراز پیدا نکرد، خیالش از سبحان راحت

 بود که از پس اندام خواسته اش برمی آید.

دانلود رمان موریانه ای بر تابوت خیال

این رمان که در ژانر های عاشقانه،اجتماعی قرار دارد توسط ( زینب میشی )  در 384 صفحه نوشته شده و توسط ( LiYaN ) ویراستاری شده است و امروز برای شما عزیزان بر روی سایت ( رمان سه ) برای دانلود قرار داده شده است.

قسمتی از رمان :

سپس دستی روی موهایش کشیده و بر سر فرزندش بوسه ای نواخت.

در این هنگام ارزینه که به سراغ سماور همیشه روشن مادربزرگ رفته بود، با سینی چای وارد شد.

گرهی روسریاش را روی سر بسته بود تا مزاحم کارش نشده و تسلط بیشتری روی کارش داشته باشد. با

 هر قدم که برمیداشت، چینهای در هم دامن رنگارنگش به این سو و آن سو میرفت.

دانلود رمان تا آسمان

این رمان که در ژانر های عاشقانه،اجتماعی قرار دارد توسط ( آسمان_64 )  در 1664 صفحه نوشته شده است و امروز برای شما عزیزان بر روی سایت ( رمان سه ) برای دانلود قرار داده شده است.

قسمتی از رمان :

از بالای چشتتم,مغموم نگاهش کرد. متک خودش تکیه داده بود به صتتندلی اما

دست به سینه.. با نگاهی پر از فکر و بی حواس.

این تنها جمله ای بود که همیشتته قادر بود به ستترعت نور اشتتکهایش را در

بیاورد.صتتحبت از مرگ و نیستتتی یک چیز بود و بحتش جدا.. اما ترتتور یک

روز بدون بابای مهربانش...?

ترور نبودنش... رفتنش و دیگر هرگز ندیدنش....

چانه اش جمع شد.حتی فکرش هم وحشتناک بود.

 صدای بازدم بلندبابا بیشتر شبیه آه بود تانفس.

دانلود رمان لبخند خورشید

این رمان که در ژانر های عاشقانه،اجتماعی قرار دارد توسط (عاطفه منجزی )  در 396 صفحه نوشته شده است و امروز برای شما عزیزان بر روی سایت ( رمان سه ) برای دانلود قرار داده شده است.

قسمتی از رمان :

- تا خوش خبری رو چی بدونین. دیروز رفتم بیمارسرتان، متاسرفانه وهرعیت

خانم زین زیاد منا س نی ست، من به هدف عیادت نرفته بودم. می خوا ستم

در مورد مشکل ایشون با هم صحبتی داشته باشیم ولی...

برای لحظه ای زودگذر باز حواسررش به هم ریخت. تا آن لحظه نمی دانسررت

چشررم های دختر تا آن حد عمیم و جذاب اسررت. سرررش را کمی خم کرد تا

 دوباره بر خودش مسلط شود که صدای هیجان زده ی مهتاب را شنید.