دانلود رمان , رمان عاشقانه , رمان , دانلود رمان عاشقانه , رمان طنز و کل کل , دانلود رمان جدید , داستان عاشقانه , دانلود رمان ایرانی.

۵۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دانلود رمان جدید» ثبت شده است

سه شنبه, ۵ دی ۱۳۹۶، ۱۰:۵۲ ق.ظ ممص فوریو
دانلود رمان عشق با اعمال شاقه

دانلود رمان عشق با اعمال شاقه

این رمان که در ژانر های عاشقانه،اجتماعی قرار دارد توسط ( ایکسا.م )  در 650 صفحه نوشته شده است و امروز برای شما عزیزان بر روی سایت ( رمان سه ) برای دانلود قرار داده شده است.

قسمتی از رمان :

یه لبخند مسخره تحویلش دادم و بی خیال روشن کردن ماشین شدم ، دنده رو آزاد(بوش) کردم و از ماشین پیاده شدم و سعی

کردم ماشین و جلو ببرم یه خرده جلو رفت دوباره بر گشت سرجاش .پسره که تقلامو دید رفت پشت ماشین و ماشین و هول داد

 

تا جلوتر بره ترمز دستی رو کشیدم و در و قفل کردم ،بدون حتی تشکری راه سمت آسانسور و در پیش گرفتم.

ادامه مطلب...
۰۵ دی ۹۶ ، ۱۰:۵۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ممص فوریو
يكشنبه, ۳ دی ۱۳۹۶، ۰۲:۲۴ ب.ظ ممص فوریو
دانلود رمان آپارتمان صد متری

دانلود رمان آپارتمان صد متری

این رمان که در ژانر های عاشقانه،اجتماعی قرار دارد توسط ( چیکسای)  در 126 صفحه نوشته شده است و امروز برای شما عزیزان بر روی سایت ( رمان سه ) برای دانلود قرار داده شده است.

قسمتی از رمان :

بعد از گرفتن قول همکاری از دکتر نبوی با مهندس مهرداد نیایش تماس گرفتم و آمادگی خودمو

واسه درمان خواهرش اعلام کردم. مهرداد گفت که پدرش واسه اینکار شرطو شروطی داره که

مهرداد چند روز دیگه زنگ میزنه و اونا رو میگه. منم گفتم که شرایطمو همون موقع میگم

 چند روز بعد مهرداد به موبایلم زنگ زد.

ادامه مطلب...
۰۳ دی ۹۶ ، ۱۴:۲۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ممص فوریو
چهارشنبه, ۲۹ آذر ۱۳۹۶، ۰۷:۳۱ ق.ظ ممص فوریو
دانلود رمان آقای مغرور،خانم لجباز

دانلود رمان آقای مغرور،خانم لجباز

این رمان که در ژانر های عاشقانه،اجتماعی قرار دارد توسط ( بهارک_مقدم)  در 556 صفحه نوشته شده است و امروز برای شما عزیزان بر روی سایت ( رمان سه ) برای دانلود قرار داده شده است.

قسمتی از رمان :

با پوزخند طرف آشپز خونه رفت و یه قهوه برای خودش ریخت و نشست رو صندلی ناهارخوری...

نشستم روی مبل با دو دستم سرم رو گرفتم... خدایا من چیکار کردم؟ شانس آوردم یه ذره وجدان امانت داری داره مگرنه کارم ساخته بود...دختره خنگ دیگه هیچی کوفت نمی کنی ها... حالا چطور تو روی این نگاه کنم؟

سورن: خیلی خب چیزی نشده که حالا برو لباست رو عوض کن بیا صبحونه بخور... رفتم تو اتاق و لباسم رو عوض کردم. خودم رو پرت کردم روی تخت و گریه می کردم. تو فکر بودم و همچنان اشکام سرازیر میشدن که دستی سرم رو از روی شالم نوازش کرد برگشتم دیدم متینه. تا من رو دید لبخند زد و سرم رو تو بغل خودش گرفت و بوسید.

ادامه مطلب...
۲۹ آذر ۹۶ ، ۰۷:۳۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ممص فوریو
چهارشنبه, ۲۹ آذر ۱۳۹۶، ۰۷:۲۱ ق.ظ ممص فوریو
دانلود رمان داماد اجاره ای

دانلود رمان داماد اجاره ای

این رمان که در ژانر های عاشقانه،اجتماعی،طنز قرار دارد توسط ( هوای تو )  در 324 صفحه نوشته شده است و امروز برای شما عزیزان بر روی سایت ( رمان سه ) برای دانلود قرار داده شده است.

قسمتی از رمان :

 

یه نگام به دیگ اش بود و یه نگام به در نمی دونم چرا اینا نیومده بودن ... خیلی از فامیلا اومده بودن خونمون اما بازم از شهرامو امین خبری نبود....دوباره یه نگاه به در انداختم که امین تنها اومد تو خونه . ای بابا پس شهرام کجاست، امین رفت سمت بابا کنارش رو تخت نشست و ۵ دقیقه باهاش حرف زد دوباره بلند شد از خونه رفت بیرون این دفعه با شهرام اومد تو خونه ... شهرام یه کت و شلوار مشکی پوشیده بود اخی خیلی مظلوم و اقا و نجیب و همه چیز تموم شده بود .... به ما که رسیدن شهرام یه یا ا... گفت و با سرپایین افتاده رفتن سمت بابا. بابا به احترامش بلند شد و با هم خیلی گرم روبوسی کردن و رو تخت نشستن یه نیم ساعت داشتن حرف می زدن که بابا بلند شد و اومد سمت دیگا امینو شهرام هم دنبالش منو امینه هم که کنار دیگا ایستاده بودیم. هر کدوم به نوبت اشو هم زدن ... همون موقع مامان بهم گفت که به مهرانه خانم بگم پیاز داغو نعنا رو برا تزئین اشا اماده کنه

ادامه مطلب...
۲۹ آذر ۹۶ ، ۰۷:۲۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ممص فوریو
دوشنبه, ۲۷ آذر ۱۳۹۶، ۰۷:۳۵ ق.ظ ممص فوریو
دانلود رمان شوکا عروس جنگل

دانلود رمان شوکا عروس جنگل

این رمان که در ژانر های عاشقانه،اجتماعی قرار دارد توسط ( مهدیه )  در 145 صفحه نوشته شده است و امروز برای شما عزیزان بر روی سایت ( رمان سه ) برای دانلود قرار داده شده است.

قسمتی از رمان :

تا وارد شدم خاتون و دو تا زن ارباب رو دیدم که روی صندلی نشستن و هم چنین دوست ارباب رئوف

رئوف دوباره با دیدنم سلام کرد و ازجاش بلند شد

خجالت کشیدم و تعارفش کردم بشینه و خودم روی صندلی نشستم

خبری از ارباب نبود و جالب تر اینکه غذا رنگارنگ روی میز چیده شده بود اما هنوز کسی توی بشقابش نکشیده بود

رئوف بعد از چند ثانیه با لبخند گفت :اخه اشرف جون چرا این پسر ننرت نمیاد ..اینم قانونه گذاشتین تا بابک

نباشه کسی غذا نخوره

بعدم داد زد شاهزاده بابک قدم رنجه کن که روده کوچیکه بزرگه رو قورت داد

در همین هنگام صدای ارباب بلند شد که گفت:چه خبرته رئوف ..اینجا رو روی سرت گذاشتی

قانون قانونه و برای همه لازم و اجرا

خاتون بالبخند به رئوف وارباب نگاه می کرد ....

ارباب اول از همه برای رئوف غذا کشید و گفت بیا بخور که نگی بابک منو گرسته گذاشت

رئوفم مثل بچه ها چشماش برقی زد و یه قاشق خورد و گفت خب اجازه میدم بخورید ...

 منیژه و سرمه از حرکات رئوف خنده شون گرفته بود

ادامه مطلب...
۲۷ آذر ۹۶ ، ۰۷:۳۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ممص فوریو
دوشنبه, ۲۷ آذر ۱۳۹۶، ۰۷:۳۳ ق.ظ ممص فوریو
دانلود رمان آیدا و مرد مغرور

دانلود رمان آیدا و مرد مغرور

ساعت روی دیوار نگاه کردم .وای ساعت یکه چقدر

خوابیدم ...خوبه که جمعست...

لباموگاز گرفتم سرمو زیر انداختم .

 ببخشید ...نمی دونم چی شد اینقدر خوابیدم

یه دستشو توجیب شلوار اسپرتش کرد فاصله شو کم کرد گفت:

 درختی که تورو ترسونده بود قطع کردم.دیگه شبا راحت بخواب...صبحانه که

نخوردی زود بیاپایین که نهار حاظره باید کارکنان خونه روبهت معرفی کنم.فقط

نمی خوام باهاشون گرم بگیری فهمیدی..؟

از اتاق رفت بیرون منم بدون اینکه حرفی بزنم رفتم دست ورومو شستم.دنبالش

رفتم کنار پله هاایستاده بود.همراهش ازپله هاپایین رفتم...دوباره گفت :

 من دوست ندارم زمانی که خونم کسی تو ساختمان باشه برای همینم قبل ازاینکه

من بیام مستختمین کاراشونو می کنند ومیرن خونه اشون که ته باغه .

روی پله آخرایستاد من که از پله ه پایین آمدم صدام کرد

 راپانزل....

 چشمام گشاد شد ایستادم بامن بود ..؟با تعجب نگاش کردم .بلند خندید...

ادامه مطلب...
۲۷ آذر ۹۶ ، ۰۷:۳۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ممص فوریو
دوشنبه, ۲۷ آذر ۱۳۹۶، ۰۷:۳۲ ق.ظ ممص فوریو
دانلود رمان روزهای رنگی

دانلود رمان روزهای رنگی

این رمان که در ژانر های عاشقانه،اجتماعی قرار دارد توسط ( ترانه . ن )  در 477 صفحه نوشته شده است و امروز برای شما عزیزان بر روی سایت ( رمان سه ) برای دانلود قرار داده شده است.

قسمتی از رمان :

اونو دیگه خودت از یه جا وقت بگیر. من فرصت نمی کنم.

- باشه. برو دیگه کارم باهات تموم شد. بای. گوشی رو قطع کردم و به مامان خبر دادم که فردا عصر با مینا می رم خرید.

 سه شنبه صبح بعد از صبحونه رفتم تو هال و مشغول دیدن فیلم شدم. کیانوش هم طبق معمول صبحونه اش رو که خورد رفت تو اتاقش و تا موقع ناهار از اتاق بیرون نیومد. برام جالب بود! یه وقتهایی حد و مرزها رو می شکست و یه وقتهایی انقدر ملاحظه کار می شد! سر میز مدام شوخی می کرد و سر به سرم می داشت. بر عکس این چند وقته که همش تو خودش بود! بعد از ناهار طبق رسمی که تازگیها خودش واسه سه شنبه ها گذاشته بود، من رفتم تو هال مشغول فیلم دیدن شدم و اونم مشغول جمع آوری میز ناهار شد. کارش که تموم شد با دو تا چایی اومد نشست کنارم رو مبل. سینی چایی رو هم گذاشت رو میز. یه عینک سه بعدی از رو میز برداشت زد به ...

ادامه مطلب...
۲۷ آذر ۹۶ ، ۰۷:۳۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ممص فوریو
دوشنبه, ۲۷ آذر ۱۳۹۶، ۰۷:۳۱ ق.ظ ممص فوریو
دانلود رمان کانی

دانلود رمان کانی

این رمان که در ژانر های عاشقانه،اربابی قرار دارد توسط ( حدیثه نادی )  در 389 صفحه نوشته شده است و امروز برای شما عزیزان بر روی سایت ( رمان سه ) برای دانلود قرار داده شده است.

قسمتی از رمان :

ازاین به بعدازش دفاع کنی بدتر باهاش تا میکنم ....

راوی

کانی بادیدن مانی ک چشم به درسالن دوخته بود و کنار رز بود بادو خودشو تو بغل برادرش انداخت .

هردوانگار عین یه تشنه ک به اب میرسه همدیگرو محکم بغل کرده بودنو گریه میکردن .

کانی کمی ازبرادرش فاصله گرفت و صورتشو تندتندمی*ب*و*س*ی*د .

مانی اشکایه کانی رو پاک کردو دوباره اونو محکم بغلش کرد .

متاسفم ،شرمندتم ،کاش میمر... -

 کانی نگذاشت برادرش ادامه بده ودستشوگذاشت رودهنش...

ادامه مطلب...
۲۷ آذر ۹۶ ، ۰۷:۳۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ممص فوریو
دوشنبه, ۲۷ آذر ۱۳۹۶، ۰۷:۳۰ ق.ظ ممص فوریو
دانلود رمان نام تو زندگی من

دانلود رمان نام تو زندگی من

این رمان که در ژانر های عاشقانه،اجتماعی قرار دارد توسط ( DARYA)  در 444 صفحه نوشته شده است و امروز برای شما عزیزان بر روی سایت ( رمان سه ) برای دانلود قرار داده شده است.

قسمتی از رمان :

خانوم فرهودی اخمی کرد که آقای فرهودی رو به او کرد آقای فرهودی: پسر درست حرف بزن ببینم چه خبره آرسام دست به سینه نشست و نفسش را بیرون داد آرسام ایشون نمی تونن تنها باشن اخمی کردم: یعنی چی؟ خانوم فرهودی مشتی به بازوی او زد که آرسام اخمی کرد آرسام : ای بابا مادر من چرا می زنی خانوم فرهودی: درست حرف بزن ببینم چه خبره

آرسام: خوب ممکنه جونش در خطر باشه برای همین دارم می گم او نایی که آراسب رو زدن نمی دونم کی بودن هر کسی که بودن آیه خانوم رو دیدن اونا فکر می کنن که ایشون هم دیدن او نارو برای همین می گم که نمی تونن برن خونه

با تعجب نگاهش کردم که آقای فرهودی رو به او گفت

آقای فرهودی: کیا؟

 آرسام: پدر من من چه می دونم کیان فقط زنگ زدن تحدید کردن برای همین احسان گفت که اجازه ندم تنهایی

ادامه مطلب...
۲۷ آذر ۹۶ ، ۰۷:۳۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ممص فوریو
دوشنبه, ۲۷ آذر ۱۳۹۶، ۰۷:۲۷ ق.ظ ممص فوریو
دانلود رمان صرفا جهت این که خرفهم شی

دانلود رمان صرفا جهت این که خرفهم شی

این رمان که در ژانر های عاشقانه،اجتماعی قرار دارد توسط ( آوین)  در 616 صفحه نوشته شده است و امروز برای شما عزیزان بر روی سایت ( رمان سه ) برای دانلود قرار داده شده است.

قسمتی از رمان :

خیلی زودتر از اون چیزی که فکرشو میکردم مهموناش باهم اومدن . انواع و اقسام ادمای پیرو جوونی که جالب بود

پناهی با هیچ کدوم حتی سلام هم نمیکرد و یه جورایی نگاه نفرت بارشو نثار تک تک مهموناش میکرد. هیچ کس

حواسش به من نبود خدارو شکر.منم نگاهمو کنجکاوانه دوخته بودم به در تا ابنکه یه پسر هم قد خود پناهی ولی نه

با اون هیکل فابریک وارد ویلا شد و پناهی هم کلی باهاش گرم گرفت.موهای پسره قشنگ طلایی بود و یه کت

شلوار رسمی هم پوشیده بود.قیافه ی خاص و فوق مهربونی داشت . اون دوتا داشتن باهم حرف میزدن و منم خیره

شده بودم به اون پسره که یهو برگشت سمتم و حسابی غافلگیرم کرد.منم که دستمو تکیه داده بودم به میز نزدیک

 بود میزو هرچی ویسکی گرونه از بین ببرم.از همون فاصله هم نگاه غصبناک پناهی رو رو خودم حس میکردم....

ادامه مطلب...
۲۷ آذر ۹۶ ، ۰۷:۲۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ممص فوریو